بررسى كلام مرحوم اصفهانى:
اوّلا: ما مبناى ايشان در باب نواهى را نمى پذيريم. به نظر ما همان طور كه امر براى «بعث به سوى وجود طبيعت» وضع شده، نهى هم براى «زجر از وجود طبيعت» وضع شده است. گويا مسأله وجود در ارتباط با مأموربه و منهى عنه مشترك است و اختلاف بين آن دو مربوط به بعث و زجر است.ثانياً: بر فرض كه ما از مبناى خودمان صرف نظر كرده و مبناى ايشان را بپذيريم، به مرحوم اصفهانى مىگوييم: دليل شما بر اين كه «طلبى كه با هيئت افعل انشاء مىشود، جزئى و طلبى كه با هيئت لاتفعل انشاء مىشود، كلّى است» چيست؟ اين عين مدّعاست و شما دليلى براى آن اقامه نكرده ايد. طبق مبناى شما، تا اين حدّ مىتوان بين اوامر و نواهى فرق گذاشت كه امر را «طلب وجود» و نهى را «طلب ترك» بدانيم و بيش از اين نمى توانيم فرقى قائل شويم.1 ـ نهاية الدراية، ج1، ص509