بررسى نظريه سوّم:
اوّلا: اين معنا برخلاف وجدان است. لزوم بيّن بالمعنى الاخص به معناى عدم انفكاك بين لازم و ملزوم است، يعنى هيچ گاه نمى شود كه وجوب يك شىء تصور شود و ذهن ما به حرمت ترك آن منتقل نشود. در حالى كه وجداناً اين گونه نيست. بلكه نوعاً خود عنوان ترك در ذهن انسان نمى آيد تا نوبت به حكم آن ـ يعنى حرمت ـ برسد. وجوب، حكمى است كه در ارتباط با ايجاد فعل مطرح است، و اين گونه نيست كه هرجا بحث از لزوم ايجاد مطرح است، ذهن انسان، به ترك هم منتقل شود و آن را ممنوع و حرام ببيند. البته گاهى از اوقات اين انتقال وجود دارد ولى در لزوم بيّن بالمعنى الاخص بايد انتقال دائمى باشد و حتى يك مورد تفكيك نداشته باشد.ثانياً: شما مىخواهيد بگوييد: «در مقام تصوّر، چنين ملازمه اى تحقّق دارد، كه با تصور وجوب يك شىء، مسأله منع از ترك هم در ذهن انسان مىآيد» ولى آيا ملازم بودن دو تصوّر از نظر عبد، به اين معناست كه مولاهم ملزم است كه به مجرّد امر به شىء، يك نهى هم نسبت به نقيض ـ يعنى ترك ـ داشته باشد؟ ما دليلى بر ملزم بودن مولا به اين مطلب نداريم.به عبارت روشن تر: شما كه مىگوييد: «تصور وجوب يك شىء مستلزم تصور نهى از ضدّ عام به معناى نقيض است»، اين كلام داراى دو احتمال است:1 ـ فوائد الاُصول، ج1، ص303، أجود التقريرات، ج1، ص252