نماز به جاى ازاله، بنابر هر دو قول ـ يعنى قول به اقتضاء و قول به عدم اقتضاء ـ صحيح است، زيرا بطلان صلاة بايد از راه تعلّق نهى به عبادت مطرح شود به همين جهت ما بايد ابتدا اين مسأله را بررسى كنيم كه چرا نهى متعلّق به عبادت، مقتضى فساد است؟ روشن است كه آيه يا روايتى بر اين مطلب دلالت نمى كند بلكه اين يك مسأله عقلى است كه نهى متعلّق به عبادت، مقتضى فساد آن است. آن وقت ما بايد ببينيم آيا ملاكى كه در اقتضاى نهى نسبت به عبادت وجود دارد، در اين نهى كه از راه وجوب ازاله به سراغ صلاة مىآيد نيز وجود دارد؟ روشن است كه اگر ملاك وجود نداشت ما نمى توانيم در ما نحن فيه حكم به بطلان نماز بنماييم.به نظر ما اين انكار موافق با تحقيق است و ملاكى كه در اقتضاى نهى نسبت به عبادت وجود دارد، در ما نحن فيه وجود ندارد، بنابراين ما نمى توانيم حكم به بطلان صلاة بنماييم.
بيان مطلب:
نواهى كه متعلّق به عبادت مىشود به دو صورت است:صورت اوّل: نهى متعلّق به عبادت، نهى تحريمى نباشد بلكه ارشاد به فساد