مرحوم آخوند كه از جمله منكرين ترتب است و حتى آن را ممتنع مىداند، در پاسخ قائلين به ترتّب مىگويد:اين ترتب و طوليت و تقدّم و تأخّر رتبى را كه شما از راه اطلاق و اشتراط درست كرديد، نتيجه اش اين است كه شما توانستيد رتبه امر به مهم را متأخر از رتبه امر به اهم قرار دهيد، معناى اين تأخر اين است كه در رتبه امر به اهم، امر به مهم وجود ندارد. همان طور كه نتيجه تقدّم رتبى علت بر معلول اين است كه معلولْ در رتبه علت وجود ندارد.مرحوم آخوند مىفرمايد: ما اين مطلب را قبول مىكنيم ولى از شما سئوال مىكنيم كه وقتى عصيان ـ به نحو شرط متأخر ـ و يا عزم بر عصيان ـ به نحو شرط مقارن ـ وجودپيدا كرد وامر به مهم فعليت پيدا كرد، آيا امر به اهم باقى مانده يا از بين رفته است؟اگر بگوييد: امر به اهم ساقط شده است.مى گوييم: در بحث مربوط به مسقطات امر، مقرّر است كه سقوط امر به يكى از اين سه چيز است:1ـ اطاعت آن امر.2ـ عصيان آن امر.3ـ ارتفاع موضوع تكليف. مثلا اگر مسلمانى از دنيا برود، تجهيز او بر ديگران واجب است ولى اگر قبل از تجهيز ميّت، سيلْ او را با خود ببرد و از اختيار مردم خارج شود، تكليفْ با از بين رفتن موضوع آن ساقط مىشود.