يادآورى: بحث در اين بود كه وقتى شما امر «أقم الصلاة» را مشروط به عصيان امر به ازاله يا عزم بر عصيان امر به ازاله مىدانيد آيا اين شرط عقلى است يا شرعى؟ ما در مورد شرط شرعى بحث مىكرديم. خلاصه بحث اين شد كه اگر اين شرط بخواهد شرط شرعى باشد، هم از نظر اثبات داراى اشكال است و هم از نظر ثبوت.ممكن است قائل به اشتراط بگويد: ما اين اشتراط را از راه عقل بدست مىآوريم. يعنى الان ملاحظه مىكنيم بين ازاله و صلاة تضادّ تحقق دارد و هر دو هم مطلوب مولاست و ازاله هم ـ به لحاظ فوريتش ـ اهمّ از صلاة است.(1) آن وقت گويا عقل مىگويد: چه مانعى دارد كه ما بين اين دو جمع كنيم و حيثيت هر دو را محفوظ نگه داريم، يعنى امر به ازاله را به صورت واجب مطلق و امر به صلاة را ـ به لحاظ اهمّ1 ـ چون بحث ما در جايى است كه وقت نماز، موسع باشد.