و اگر دو هزار باشد بغ بايد نبشتن زيرا كه چون خرد بر بزرگ مقدم شود او را از غب جدا كند و دليل باشد كه از بهر مرادى كرده باشد . و عادت نبشتن اين حرفها چنان رفت كه جيم را دنبال ببرند تا حال را نماند زيراك حاجت به خاك ششصد است كم آيد زيرا كه شمارهاى نجوم بر سيصد و شصت رود . و يا را از پس كشند تا اگر نقطه نون نزديك او باشد بى را نماند تا ميان ايشان فرق بود . و كاف را چفته كنند تا لام را نماند . و نون را بزرگتر از راى و زاى دارند و نقطه زده و بن نون خميده تا ميان ايشان فرق بود زيراك راى را نقط بزنند و زاى را نقط زنند . و ميان سين و شين فرق نقط است . و چون نون يابى به آحاد مركب شود نقطه نون ميان ايشان فرق كند و آنگاه احتياط كنند تا يا را نيز نقط زنند . و اگر صفر بايد نبشتن به جاى فارغ از عدد زبر دائره صفر خطى مماس بايد كشيد تا فرق بود ميان او و ميان هى . فاما بميان رقمهاى هندوان اين خط زبر صفر نبايد كشيدن كه آنجا هى نيست]). ( التفهيم ط 1 ص 52 54 ) در بيان بعضى از عبارات بيرونى گوئيم :قوله([ : و لكن اين مردمان ترتيب عدد به حروف جمل كردند])پس بنابر قول بيرونى حرف جمل فقط بر دائره ابجدىاطلاق مى شود . قوله([ : و لكن گروهى خلاف كردند]). . . خلاف اين گروه دخلى و ضررى به مواضعت و اتفاق ارباب هيات در تدوين ازياج و كتب فن ندارد . آنان را در رشته هاى علوم ارثماطيقى مواضعت و اتفاق ديگر