درس 8 : دائره ماره به اقطاب اربعه - دروس هیئت و دیگر رشته های ریاضی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دروس هیئت و دیگر رشته های ریاضی - نسخه متنی

حسن حسن زاده آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اى كه نظير اوست چون آفتاب از وى گذرد جنوبى شود آن را اعتدال خريفى و راس الميزان خوانند كه اول پائيز است . بدان كه مبدأ هر يكى از فصلين ياد شده ربيع و خريف هنگام وصول شمس به يكى از نقطتين اعتدال در اكثر بقاع و آفاق متحقق شود به بيانى كه گفته آيد . هر گاه توهم انطباق دائره اى بر دائره ديگر شود لامحاله قطبين آن دو بر يكديگر منطبق شوند . و چون دائرتين از يكديگر جدا گردند متقاطع همديگر باشند به وجهى كه گفته ايم . و چون تقاطع كنند قطبين منطبق نيز از هم جدا شوند . و بعد قطبين در جهتين متبادلتين به مقدار ميل كل واحد از نصفين هر دائره از نصفين دائره ديگر در همان جهت خواهد بود .

و بدين مطلب در اين فن بسيار حاجت افتد . و اگر تقاطع دو دائره با يكديگر بر زواياى قائمه بود هر يك مار بر دو قطب ديگرى بود . بعد ميان دوائر و اقطاب آنان و كواكب و نقاط فلكى از يكديگر و يا از هر مبدأى مانند ابعاد و مسافات نقاط ارضى از جانب اقرب اعتبار مى شود . و چون به رصد يافته اند كه منطقة البروج با معدل النهار متقاطع بر غير قوائم است بعد ميان قطبين هر يك در دو طرف شمال و جنوب از جهت اقرب كمتر از ربع دور خواهد بود . يعنى به مقدار ميل دائره منطقة البروج از دائره معدل النهار در جانب اقرب . شمس در هر شبانه روز قريب يكدرجه فلكى به توالى حركت مى كند چنانكه يكدوره را در يكسال شمسى سير مى كند . و جزء نظير هر نقطه فلكى نقطه ديگرى است كه ميانشان نصف دور يعنى 180 درجه فاصله بوده باشد .

درس 8 : دائره ماره به اقطاب اربعه

هر گاه دائره اى بر قطب دائره اى گذرد مار بر قطب ديگرش نيز بود و آن دائره هم با وى چنين بود يعنى هر يك بر دو قطب ديگرى گذرد و تقاطع آن دو بر زواياى قائمه بود و بالعكس يعنى هر گاه تقاطع دو دائره به يكديگر بر زواياى قائمه بود هر يك مار بر دو قطب ديگرى بود كه در درس قبل گفته آمد . دائره ماره به اقطاب اربعه : اگر عظيمه اى بر هر يك از دو قطب معدل النهار و منطقة البروج بگذرد يعنى مار بر چهار قطب اين دو منطقه بود آن را دائره ماره به اقطاب اربعه گويند . و سطح آن بر سطح هر دو منطقه بر زواياى قائمه قائم است . و دو قطب او دو نقطه اعتدال بود زيرا كه اين دائره بر قطبين هر دو آنها گذشته است پس لامحاله قطبين او محل تقاطع ايشان كه مشترك بينهما است مى باشد . پس قوسهايى از معدل النهار و منطقة البروج كه بين هر يك از دو نقطه اعتدال و دائره ماره به اقطاب اربعه واقع شوند ربع دور خواهند بود . و مدت سير و شمس در دائره شمسيه در هر ربعى فصلى از فصول اربعه سال در اكثر بقاع بود . و دو نقطه تقاطع اين دائره ماره باقطاب اربعه با منطقة البروج را دو نقطه انقلاب گويند . آن نقطه انقلاب كه در نيمه شمالى منطقة البروج بود انقلاب صيفى گويند كه چون شمس بدانجا رسد اول تابستان در اكثر بقاع بود . و آن ديگر را كه در نيمه جنوبى منطقة البروج بود انقلاب شتوى گويند كه چون شمس بدانجا رسد اول زمستان در اكثر بقاع بود . و دو نقطه تقاطع اين دائره با معدل النهار را نظيره انقلاب گويند يكى را نظيره انقلاب صيفى و ديگرى را نظيره انقلاب شتوى . اين نظيريه با جزء نظير درس قبل اشتباه نشود . بدان كه چون خواهيم بر كره بعد نقطه اى را از مبدئى مفروض و يا ميل عظيمه اى را از ديگرى تحصيل كنيم ناچار بايد به وسيله ترسيم عظيمه اى بر آن بدست آوريم . خلاصه طناب مساحى ما بايد قوس عظيمه اى بوده باشد . و چون در تحصيل

/ 526