درس 41 : طول بلد
اين درس دنباله و تتمه درس قبل است . در درس پيش دانسته ايم كه قدماء ( يونانيان و كسانى كه بلادشان مغربى آبادى روى زمين است ) مبدأ اطول بلاد را غايت نقطه غربى از جزاير خالدات و يا ساحل بحر مغرب به فاصله ده درجه طولى از جزائر خالدات گرفته اند تا طول ارضيات بر وفق سماويات بر وفق يكديگرمطابق حركت بر توالى بوده باشد . اكنون در اين درس سخن ما اين است كه قدماى هند و اهل چين و تركستان كه بلادشان مشرقى آبادى روى زمين است مبدا طول را از منتهاى عمارت در جانب شرق به نام كنك دز ( دژ گنگ ) گرفتند بدين سبب كه به حسب مكان به آن نزديك بودند و يا به علت اين كه ازدياد طول موافق جهت حركت اولى يعنى از شرق به غرب است كه در اصطلاح فن موافق جهت حركت به خلاف توالى است و از اين حيث نيز ارضيات موافق با سماوياتست و يا بدين سبب كه جهت شرق را چون مطلع انوار است اشراف از مغرب مى دانستند و يا بدين علت كه مشرق را يمين فلك مى دانستند و يمين اقوى الجانبين است مطلقا چه در معانى و چه در صور .دژ گنگ را بر نفس خط استواء گفته اند . عبدالعلى بن محمد بن حسين بيرجندى كه از افاضل و اعاظم علماى رياضى در قرن دهم هجرى بود در شرح تذكره گفته است : كنكدز و هو على نفس خط الاستواء طول الجزائرى نصف دور على ما هو المذكور فى الزيجات و ذكر العلامه ان طوله مائه و سبعون جزاءا و قد زعموا انه مستقر الشياطين و كان هناك رصد حكماء الهند على ما قيل . قاضى زاده رومى در شرح ملخص در هيات تاليف محمد بن عمر چغمينى كه معروف به شرح چغمينى است بعد ميان گنگ دژ و جزائر را صد و هشتاد درجه گفته است كه مطابق آنچه در زيجات است مى باشد . و گويا مراد بيرجندى از علامه قطب شيرازى ( قطب الدين محمود بن مسعود شيرازى