در درس شصت گفته ايم كه افلاك خارج مركز كواكب علويه و زهره در سطح منطقة البروج نيستند بلكه آنرا در دو نقطه قطع مى كنند و آن دو نقطه را عقدتين و جوزهرين گويند و نيز در آخر همين درس شصت دانسته ايم كه فلك ممثل قمر بنام فلك جوزهر قمر است و شهرت با فلك جوزهر است اينكه سخن ما اين است كه جوزهر چه واژه ايست ؟ برخى گفته اند : معرب از گوز به معنى گردكان و چهره بمعنى صورت است . يعنى آن عقده كه محل تقاطع دو فلك است گرهى بصورت گردكانست . و بعضى گفته اند : جوزهر معرب گوزهر است . گو بمعنى گودال و زهر فارسى سهم يعنى گودال زهر . چنان كه شاهمير در شرح اول فصل دوم باب ششم مقاله نخستين شرح فارسى هيئت قوشچى گويد : جوزهر معرب گوزهر است . و به تفصيل در باب چهارم همان مقاله در بيان فلك جوزهر قمر گويد :منطقه فلك جوزهر با منطقه مايل تقاطع نموده و بر دو نقطه متقابل كه آنرا عقدتين و جوزهرين گويند .زيرا كه سطحى كه واقع بين المنطقتين از جانب اقرب شبيه است به اژدرى كه راس او در طرف نقطه ايست كه چون قمر از او گذرد شمالى منطقه شود و از اين جهت راس او در شمال اعتبار نموده اند كه طرف شمالى اشرف است جهت ظهور قطب وى در اكثر معموره و كثرت مساكن در آنجانب و بسيارى كواكب ثابته در جانب شمال و ذنب او در طرف نقطه مقابل آنست كه چون قمر از او گذرد جنوبى منطقه شود و چون دو طرفين ( كذا دو طرف ظ ) مار زهر مى باشد حوالى آن نقطتين را تشبيه به دو گوء زهر كرده اند و تعريب او بجوزهرين نموده اند و يكى از آنرا بموجبى كه معلوم شد رأس گويند و آن ديگر را ذنب . اين بود سخن شاهمير در بيان واژه جوزهر و ديگران نيز بدين نمط سخن گفته اند . غرض اين فريق در بيان كلمه جوزهر اين است كه چون دو فلك مانند ا ب ح ا د ح با يكديگر تقاطع كنند از تقاطع آنها سطحى كه در ميان آندو واقع است شكلى بسان ا ب ح د ا مى يابد كه تنينى و مارى و