و اين مقيمى باول رجوع باشد و باخرش و ستاره را آنوقت مقيم خوانند هم مقيم رجوع را و هم مقيم استقامت را و اين صورت اوست . ش 38 ( ص 79 ط 1 ايران ) اين بود عبارت بيرونى . آن كه فرمود([ جمله تدوير زبر ما بود])يعنى بيرون از ما بود بدين معنى كه محيط بر ارض نيست و آنكه فرمود([ : رفتن ستاره و رفتن فلك تدوير هر دو]). . . يعنى رفتن ستاره بحركت حامل . اما آن كه گفته ايم([ : قمر با اين كه فلك تدوير دارد در عداد متحيره نيست و او را اسقامت و اقامت و رجعت نبود])مسئله اى قابل توجه و دقت است . حل آن مبتنى بر مطالبى است كه بايد نخست بدانها آگاه بود . اين مساله در باب دهم زبدة الهيئة خواجه طوسى ( ص 39 ط 1 ايران ) و نيز در فصل هفتم باب دوم تذكره در هيئت آن جناب عنوان شده است آنجا كه فرموده است : ([ ولكون نسبة هذه الحركة التدويرية الى حركة الوسط اصغر من نسبة الخط الواصل بين مركز العالم و حضيض التدوير الى نصف قطره لايكون للقمر وقوف و لا رجوع]). و در اين دروس نيز پس از آگاهى به مطالبى كه مبتنى بر آنست بعون فياض على الاطلاق عنوان خواهد شد .
تبصره و تنبيه
تبصره اين كه بعضى در فلك شمس نيز قائل به تدوير شده اند ولى چنان كه در درس 59 گفته ايم از باب هيئت براى تحصيل وضع و حركت خاص كوكب اثبات فلك مجسم مى كنند و نيازى به اثبات فلك زائد بر قدر حاجت نيست احوال و اوضاع شمس با دو فلك ممثل و خارج مركز صورت مى پذيرد و ديگر حاجت به فلك تدوير ندارد . علامه خفرى در شرح تذكره خواجه طريق تحصيل احوال و اوضاع شمس را با فرض داشتن تدوير نيز عنوان فرموده است كه ما هم شايد در بعد بعنوان تمرين و آگاهى به افكار قوم در اين دروس بياوريم . و تنبيه اين كه گاهى در عبارات تدوير گويند و از آن معنى لغوى آن را اراده كنند نه فلك تدوير را و يا جمع تدوير بمعنى لغوى را در عبارت بكار دارند و تداوير گويند مانند تصريف و تصاريف و تضعيف و تضاعيف و تدبير و تدابير .مثلا جناب امين الاسلام طبرسى در تفسير شريف مجمع البيان در تفسير كريمه هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نورا و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب ( يونس 7 ) فرمايد : فان الشمس تقطع المنازل فى كل