آن كه در آغاز مقدمه نخستين گفته است([ : . . . و سطح افق با سطح موازى او])مراد از سطح افق سطح افق حقيقى است . و مراد از سطح موازى او سطح افق حسى كه در حقيقت يكى از مقنطرات است و تعريف مقنطرات در آخر درس شانزدهم گفته آمد . و از همان درس تا درس بيست و يكم در تعريف اقسام افق و مسائلى در پيرامون آنها نيز گفته آمد . گويا اصل عبارت به جاى([ با سطح . . . ([ [( يا سطح]). . . بوده است . و آن كه از اكرثاوذوسيوس در همان مقدمه ميان دو هلال آورده ايم([ : كل خط يصل بين قطب]). . . اين خط در اين مقام خط و اصل ميان دو قطب افق است كه يكى سمت الرأس و ديگرى سمت القدم است . و اين خط واصل همان محور دائره عظيمه افق و مقنطرات آنست به بيانى كه در درس هفدهم گذشت . و سهم مقياس خود جزئى از آنست . و جمله([ تقع في كرة])صفت دائره است . و وقوع دائره در كره بدين وجه است كه عالم جسمانى را يك كره انگاريم كه دائره افق در آنست به تفصيلى كه در دو درس بيست و سوم و بيست و ششم گفته ايم . مخروط يا مخروط مستدير است و يا مخروط مضلع و مخروط مضلع را هرم گويند كه جمع آن اهرام است و سهم مخروط را محور مخروط نيز گويند . سطح مستديرى كه يك نهايت او نقطه باشد