دروس هیئت و دیگر رشته های ریاضی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دروس هیئت و دیگر رشته های ریاضی - نسخه متنی

حسن حسن زاده آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آنطرف را كه به جانب سر او است فوق و مقابل آن را تحت مى نامد . و دو ديگر از آنها را كه در دو طرف امتداد عرضى باعتبار عرض قامتش اند آن طرف را كه به حسب اغلب از جانب ديگر قوى تر است يمين ومقابل آن را يسار مى نامد . و دو امتداد باقى را به اعتبار ثخن قامتش آن طرف را كه جانب روى او است قدام و مقابل آن را خلف مى نامد . سپس اين جهات شش گانه ( بالا و پايين راست و چپ پيش و پس ) را كه در ديگر جانوران و اجسام حتى در فلك بر اين نسق بكار مى برد . مستقلى بر پشت خوابيده را گويند كه بفارسى سره ستان است بكسر سين بر وزن نشان هيات فلك نسبت بماستان است كه پشت آن بسوى زمين و روى آن را بدانسوى است . مانند حيوان در كنار آب كه عكس آن در آب ستان ديده مى شود .

انورى در مدح سلطان سنجر گويد :




  • شير گردون چو عكس شير در آب
    پيش شير علم ستان باشد



  • پيش شير علم ستان باشد
    پيش شير علم ستان باشد



شير گردون
اسد است كه از بروج دوازده گانه است
يعنى شير گردون كه مانند عكس شير در آب ستانست از هيبت نقش شير پرچم سلطان سنجر چنان است . عارف رومى در دفتر چهارم مثنوى گويد :

پيل بايد تا چو خسبد اوستان خواب بيند خطه هندوستان در حكايت سه ماهى كليله و دمنه آمده است كه : يكى از آن ماهيان كه نيم عاقل بود خويشتن را مرده ساخت و بر روى آب انداخت ستان مى گشت صيادان چون او را برداشتند پنداشتند كه مرده است او را بينداختند و او خويشتن به حيلت در جوى افكند و جان به سلامت ببرد . ( ص 134 ط 2 به تصحيح و تحشيه راقم ) و نيز خواجه طوسى در فصل دوم مقالت نهم اساس الاقتباس در تحقيق تخييل و محاكات و بيان وجوه استعمال آن گويد : تشبيه و استعارت از جمله محاكات لفظى است و باشد كه بسائط را بود مانند آنك از روى نيكو به ماه عبارت كنند و باشد كه مركبات را بود چنانك از هلال و زهره بكمان بانار و از روى به گل عبارت كنند و باشد كه صفات را بود چنانك از فتور چشم در حال ناز به مستى و خواب عبارت كنند و باشد كه در صفات به ذوات عبارت كنند چنانك از منت به طوق بر گردن و از بيان به شمشير تيز و باشد كه مشهور و ذايع بود چنانكه از چشم به نرگس و از قد به سرو سهى عبارت كنند و

/ 526