ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 79است؟ بوسيله علم دست مىيابيم، پس در حقيقت ما بعلم خود دست يافتهايم، نه بان چيز، مثلا مىخواهيم ببينيم كبوتر چيست؟ و چگونه است؟ ما از راه علم يعنى ارتسام نقشى از كبوتر در ذهن خود كبوتر را مىشناسيم، پس ما در حقيقت كبوتر ذهن خود را ديده، و شناختهايم، نه كبوترى كه در خارج از وجود ما، و لب بام خانه ما است، با اين حال ما چگونه مىتوانيم بحقيقت موجودى از موجودات دست پيدا كنيم؟ و يقين كنيم كه آن موجود همانطور است كه ما درك كردهايم؟ وجوهى ديگر براى اثبات نظريه خود آوردهاند، كه مهمتر آنها همين دو وجه بود.جواب وجه اولشان اين است كه: اين دليل خودش خود را باطل مىكند، براى اينكه وقتى بنا باشد بهيچ قضيه تصديقى اعتماد نكنيم، بقضايايى هم كه دليل شما از آن تشكيل شده، نبايد اعتماد كرد، علاوه بر اينكه اعتراف بوجود خطاهاى بسيار، خود اعتراف بوجود صواب هم هست، حال يا صوابهايى معادل خطاها، و يا بيشتر، چون وقتى در عالم به خطايى بر مىخوريم، كه بصواب هم بر خورده باشيم و گر نه از كجا خطا را شناختهايم. علاوه بر اينكه بايشان مىگوييم: مگر غير سوفسطائيان كه بعلم اعتماد مىكنند، ادعاء كردهاند كه تمامى تصديقهايشان صحيح، و بدون خطا است؟ كسى چنين ادعايى نكرده، بلكه در مقابل شما كه بطور كلى مىگوييد: هيچ علمى قابل اعتماد نيست، ادعاء مىكنند كه بعضى از علوم قابل اعتماد هست، و اين موجبه جزئيه براى ابطال سلب كلى شما كافى است، و دليلى كه شما اقامه كرديد نمىتواند موجبه جزئيه خصم شما را باطل كند.و اما وجه دوم، پاسخ از آن اين است كه: محل نزاع بين ما و شما علم بود، كه ما مىگفتيم هست، و ميتوان بدان اعتماد كرد، و شما مىگفتيد اصلا علم نيست، آن وقت در دليل دوم خود اعتراف كرديد كه بهر چيزى علم پيدا مىكنيد، چيزى كه هست مىگوييد علم ما غير آن موجود خارجى است، و اين مسئله مورد بحث ما و شما نبود، و ما نخواستيم بگوئيم واحدى هم نگفته كه واقعيت هر چيزى كه ما درك كنيم همانطور است كه ما درك كردهايم.علاوه بر اين، اينكه خود آقايان روزمره بحكم اضطرار مجبور ميشوند، بر خلاف نظريه خود عمل كنند، چون از صبح تا بشام در حركتند، حركت بسوى كسب، بسوى كشت، بسوى غذا، بسوى آب، از ايشان مىپرسيم: آقا شما اين همه براى غذا تلاش مىكنى، براى اين است كه واقعا غذا بخورى، و آب بنوشى، و رفع گرسنگى، و عطش از خود كنى، يا تنها تصور غذا، و آب تو را اينچنين كوك كرده، و يا اگر از شير درنده مىگريزى، و يا از مرضهاى مهلك فرار مىكنى، و بدر خانه طبيب مىروى، آيا از واقعيت آنها مىترسى، يا از تصور آنها، تصور شير كه كسى را پاره نمىكند، و تصور مرض كسى را نمىكشد، پس واقعيت شير و مرض را درك كردهاى، و