ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 159خوبى بتو مىرسد از خداست، و آنچه مصيبت و بدى مىرسد از خود تو است، و اين بدان جهت است كه من بخوبيها سزاوارتر از توام، و تو به بدىها سزاوارتر از منى، باز اين بدان جهت است كه من از آنچه مىكنم باز خواست نمىشوم، و انسانها باز خواست مىشوند، اى بزنطى با اين بيان همه حرفها را برايت گفتم، هر چه بخواهى مىتوانى از آن استفاده كنى، (تا آخر حديث). «1»اين حديث و يا قريب بان، از طرق عامه و خاصه روايت شده، پس از اين حديث هم استفاده كرديم: كه از ميان افعال آنچه معصيت است، تنها بدان جهت كه معصيت است بخدا نسبت داده نميشود، و نيز اين را هم فهميديم: كه چرا در روايت قبلى فرمود: اگر خدا خالق گناه و بديها بود، از آن بيزارى نمىجست، و اگر بيزارى جسته، تنها از شرك و زشتىهاى آنان بيزارى جسته، (تا آخر حديث).و در كتاب توحيد از امام ابى جعفر و امام ابى عبد اللَّه (ع)، روايت آمده كه فرمودند: خداى عز و جل نسبت بخلق خود مهربانتر از آنست كه بر گناه مجبورشان كند، و آن گاه به جرم همان گناه جبرى، عذابشان كند، و خدا قدرتمندتر از آنست كه اراده چيزى بكند، و آن چيز موجود نشود، راوى مىگويد: از آن دو بزرگوار پرسيدند: آيا بين جبر و قدر شق سومى هست؟فرمودند: بله، شق سومى كه وسيعتر از ميانه آسمان و زمين است. «2»باز در كتاب توحيد از محمد بن عجلان روايت شده، كه گفت: بامام صادق (ع) عرضه داشتم: آيا خداوند امور بندگان را بخودشان واگذار كرده؟ فرمود: خدا گرامىتر از آنست كه امور را بايشان واگذار نمايد، پرسيدم: پس مىفرمايى بندگان را بر آنچه ميكنند مجبور كرده؟فرمود: خدا عادلتر از آنست كه بندهاى را بر عملى مجبور كند، و آن گاه بخاطر همان عمل عذاب كند. «3»و نيز در كتاب نام برده از مهزم روايت آورده، كه گفت: امام صادق (ع) بمن فرمود:بمن بگو ببينم دوستان ما كه تو آنان را در وطن گذاشتى و آمدى، در چه مسائلى اختلاف داشتند:عرضه داشتم: در مسئله جبر و تفويض، فرمود: پس همين مسئله را از من بپرس، من عرضه داشتم:آيا خداى تعالى بندگان را مجبور بر گناهان كرده؟ فرمود: خدا بر بندگان خود قاهرتر از اين است، عرضه داشتم: پس امور را بانها تفويض كرده؟ فرمود: خدا بر بندگان خود قادرتر از اين است پرسيدم: خوب، وقتى نه مجبورشان كرده؟ و نه واگذار بايشان نموده، پس چه كرده؟ خدا تو را اصلاح كند؟ (در اينجا راوى ميگويد:) امام دو بار يا سه بار دست خود را پشت و رو كرد، و سپس