ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 192باقى گذاشت، چون ابليس لعين از او مىگذشت بان مجسمه ميگفت: خدا تو را براى امرى درست كرده آن گاه عالم آل محمد، (ع) فرمود: ابليس با خود گفت: اگر خدا مرا بسجده بر اين موجود امر كند، هرگز زير بار نمىروم، تا آنجا كه عالم فرمود: آن گاه خدا بملائكه فرمود: براى آدم سجده كنيد، ملائكه سجده كردند، و ابليس آنچه را در دل پنهان كرده بود بيرون انداخت، و حسد درونى خود را اظهار كرده از سجده براى آدم امتناع ورزيد. «1»و در بحار، از قصص الانبياء، از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: ابليس مامور شد بسجده بر آدم، در جواب عرضه داشت: پروردگارا بعزتت سوگند مرا از سجده بر آدم معاف بدار، و من در عوض تو را عبادتى بكنم كه تا كنون احدى مثل آن عبادتت نكرده باشد، خداى تعالى فرمود: من اطاعت بر طبق اراده و خواست خودم را دوست ميدارم، آن گاه فرمود: ابليس چهار بار ناله كرد، يكى آن روزى كه لعنت شد، و روزى ديگر روزى كه بزمين هبوط نمود، و روزى كه محمد (ص) مبعوث گرديد، بعد از مدتى فترت كه انبيايى مبعوث نشده بودند، و چهارم آن هنگامى كه سوره فاتحه نازل گرديد، و دو بار صداى فرحآميزى در آورد، يكى آن هنگامى كه آدم از درختى كه نهى شده بود بخورد، و يكى هم آن هنگامى كه از بهشت بيرون شد، و بزمين هبوط كرد، و در تفسير جمله: (فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما، عيبهاشان برايشان هويدا شد) فرمود: قبل از خوردن از آن درخت، عورت آن دو ديده نميشد، و بعد از خوردن آن ظاهر گشت، و ديدنى شد، و نيز فرمود: آن درختى كه آدم از خوردنش نهى شده بود، سنبله بود. «2»مؤلف: و در روايات- كه عددشان هم بسيار است- مطالبى هست كه آن مطلب ما را كه در باره سجده گفتيم تاييد مىكند.