ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 259پسنديدن آنان پسنديدن دين آنان است، نه اعمالشان، و خلاصه اهل شفاعت كسانيند كه خدا دين آنان را پسنديده باشد، و كارى به اعمالشان ندارد.بنا بر اين ميتوان گفت: برگشت اين آيه نيز از نظر مفاد، به همان مفادى است كه آيات قبل بيان مىكرد.از سوى ديگر در جاى ديگر فرموده: (يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً، وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً، لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ، إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً، روزى كه پرهيزكاران را براى مهمانى و خوان رحمت خود محشور مىكنيم و مجرمين را براى ريختن بجهنم بدان سو سوق ميدهيم، آنان مالك شفاعت نيستند، مگر كسى كه قبلا از خداى رحمان عهدى گرفته باشد) «1» و كلمه (شفاعت) در اين آيه مصدر مفعولى است، يعنى شفاعت شدن، و معلوم است كه تمامى مجرمين كافر نيستند، كه دوزخى شدنشان حتمى باشد.بدليل اينكه فرمود: (إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً، فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ، لا يَمُوتُ فِيها، وَ لا يَحْيى، وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِناً، قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ، فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى، بدرستى وضع چنين است، كه هر كس با حال مجرميت نزد پروردگارش آيد، آتش جهنم دارد، كه نه در آن مىميرد، و نه زنده ميشود، و هر كس كه با حالت ايمان بيايد، و عمل صالح هم كرده باشد، چنين كسانى درجات والايى دارند) «2».چه از اين آيه بر مىآيد: هر كس مؤمن باشد، ولى عمل صالح نكرده باشد، باز مجرم است، پس مجرمين دو طائفهاند، يكى آنكه نه ايمان آورده، و نه عمل صالح كردهاند، و دوم كسانى كه ايمان آوردهاند، ولى عمل صالح نكردهاند، پس يك طائفه از مجرمين مردمانيند كه بر دين حق بودهاند، و لكن عمل صالح نكردهاند، و اين همان كسى است كه جمله: (إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً)، در بارهاش تطبيق مىكند.چون اين كسى است كه عهد خدا را دارد، آن عهدى كه آيه: (أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ: أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ، إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ، وَ أَنِ اعْبُدُونِي، هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ، مگر بشما اى بنى آدم فرمان ندادم كه شيطان را نپرستيد؟ كه او دشمن آشكار شما است، و اينكه مرا بپرستيد، كه اين صراط مستقيم است؟) «3» از آن خبر ميدهد، پس عهد خدا (وَ أَنِ اعْبُدُونِي) است، كه عهد در آن بمعناى امر است، و جمله (هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ) الخ، عهد بمعناى التزام است، چون صراط مستقيم مشتمل بر هدايت بسوى سعادت و نجات است.