ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 280و از آنجايى كه قوانين، و احكامى كه براى نظام اجتماع وضع ميشود، احكامى است اعتبارى، و غير حقيقى، و به تنهايى اثر خود را نمىبخشد (چون طبع سركش و آزادى طلب بشر، همواره ميخواهد از قيد قانون بگريزد)، لذا براى اينكه تاثير اين قوانين تكميل شود، باحكام ديگرى جزائى نيازمند ميشود، تا از حريم آن قوانين حمايت، و محافظت كند، و نگذارد يك دسته بو الهوس از آن تعدى نموده، دستهاى ديگر در آن سهلانگارى و بى اعتنايى كنند.و بهمين جهت مىبينيم هر قدر حكومت (حال، هر حكومتى كه باشد) بر اجراء مقررات جزائى قويتر باشد، اجتماع در سير خود كمتر متوقف ميشود، و افراد كمتر از مسير خود منحرف و گمراه گشته، و كمتر از مقصد باز ميمانند.و بر خلاف، هر چه حكومت ضعيفتر باشد، هرج و مرج در داخل اجتماع بيشتر شده، و جامعه از مسير خود منحرف و منحرفتر ميشود، پس بهمين جهت يكى از تعليماتى كه لازم است در اجتماع تثبيت شود، تلقين و تذكر احكام جزائى است، تا اينكه همه بدانند: در صورت تخلف از قانون بچه مجازاتها گرفتار مىشوند، و نيز ايجاد ايمان بقوانين در افراد است، و نيز يكى ديگر اين است كه با ندانمكاريها، و قانونشكنىها، و رشوهگيريها، اميد تخلص از حكم جزاء را در دلها راه ندهند، و شديدا از اين اميد جلوگيرى كنند.باز بهمين جهت بود كه دنيا عليه كيش مسيحيت قيام كرد، و آن را غير قابل قبول دانست، براى اينكه در اين كيش بمردم ميگويند: كه حضرت مسيح خود را بر بالاى دار فدا، و عوض گناهان مردم قرار داد، و اين را بمردم تلقين كردند، كه اگر بيائيد، و با نمايندگان او صحبت كنيد، و از او خواهش كنيد، تا شما را از عذاب روز قيامت برهاند، آن نماينده اين وساطت را برايتان خواهد كرد، و معلوم است كه چنين دينى اساس بشريت را منهدم مىكند، و تمدن بشر را با سير قهقرى به توحش مبدل ميسازد.هم چنان كه ميگويند: آمار نشان داده كه دروغگويان و ستمكاران در ميان متدينين بيشتر از ديگرانند، و اين نيست مگر بخاطر اينكه، اين عده همواره دم از حقانيت دين خود مىزنند، و گفتگو از شفاعت مسيح در روز قيامت مىكنند، و لذا ديگر هيچ باكى از هيچ عملى ندارند، بخلاف ديگران، كه از خارج چيزى و تعليماتى در افكارشان وارد نگشته، بهمان سادگى فطرت، و غريزه خدادادى خود باقى ماندهاند و احكام فطرت خود را با تعليماتى كه احكام فطرى ديگر آن را باطل كرده، باطل نمىكنند و بطور قطع حكم مىكنند به اينكه تخلف از هر قانونى كه مقتضاى انسانيت، و مدينه فاضله بشريت است، قبيح و ناپسند است.و اى بسا كه جمعى از اهل بحث، مسئله شفاعت اسلام را هم، از ترس اينكه با همين قانون