ترجمه تفسیر المیزان جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 1

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صفحه 329

خطاب شروع شد، چون ميخواست ايشان را سرزنش كند، و اين سياق هم چنان كوبنده پيش آمد، تا بعد از داستان بقره، بخاطر نكته‏اى كه ايجاب مى‏كرد، و بيانش گذشت، مبدل بسياق غيبت شد، تا كار منتهى شد بآيه مورد بحث، در آنجا نيز مطلب با سياق غيبت شروع ميشود، و مى‏فرمايد، (وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ) و لكن در جمله (لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ) الخ كه نهيى است كه بصورت جمله خبريه حكايت ميشود سياق بخطاب برگشت، و اگر نهى را با جمله خبريه (جز خدا را نمى‏پرستيد) آورد، بخاطر شدت اهتمام بدان بود، چون وقتى نهى باين صورت در آيد، مى‏رساند كه نهى كننده هيچ شكى در عدم تحقق منهى خود در خارج ندارد، و ترديد ندارد در اينكه، مكلف كه همان اطاعت داده، نهى او را اطاعت مى‏كند، و بطور قطع آن عمل را مرتكب نميشود، و همچنين اگر امر بصورت جمله خبريه اداء شود، اين نكته را افاده مى‏كند، مانند جمله (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً، وَ ذِي الْقُرْبى‏، وَ الْيَتامى‏، وَ الْمَساكِينِ، بپدر و مادر و خويشاوندان و يتيمان و مساكين احسان مى‏كنيد) بخلاف اينكه امر بصورت امر، و نهى بصورت نهى اداء شود، كه اين نكته را نميرساند.

بعد از سياق غيبت همانطور كه گفتيم مجددا منتقل بسياق خطابى ميشود، كه قبل از حكايت ميثاق بود، و اين انتقال فرصتى داده براى اينكه بابتداى كلام برگشت شود، كه روى سخن به بنى اسرائيل داشت، و در نتيجه دو جمله: (وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ)، و (ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ) الخ، بهم متصل گشته، سياق كلام از اول تا باخر منتظم ميشود.

(وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً)، اين جمله امر و يا بگو خبرى بمعناى امر است، و تقدير آن (احسنوا بالوالدين احسانا، و ذى القربى، و اليتامى، و المساكين) ميباشد، ممكن هم هست تقدير آن را (و تحسنون بالوالدين احسانا) گرفت، (خلاصه كلام اينكه كلمه (احسانا) مفعول مطلق فعلى است تقديرى حال يا آن فعل صيغه امر است، و يا جمله خبرى) نكته ديگرى كه در آيه رعايت شده، اين است كه در طبقاتى كه امر باحسان بانان نموده، ترتيب را رعايت كرده، اول آن طبقه‏اى را ذكر كرده، كه احسان باو از همه طبقات ديگر مهم‏تر است، و بعد طبقه ديگرى را ذكر كرده، كه باز نسبت بساير طبقات استحقاق بيشترى براى احسان دارد، اول پدر و مادران را ذكر كرده، كه پيداست از هر طبقه ديگرى باحسان مستحق‏ترند، چون پدر و مادر ريشه و اصلى است كه آدمى بان دو اتكاء دارد، و جوانه وجودش روى آن دو تنه روئيده، پس آن دو از ساير خويشاوندان بآدمى نزديك‏ترند.

بعد از پدر و مادر، ساير خويشاوندان را ذكر كرده، و بعد از خويشاوندان، در ميانه اقرباء، يتيم را مقدم داشته، چون ايتام بخاطر خوردسالى، و نداشتن كسى كه متكفل و سرپرست امورشان شود، استحقاق بيشترى براى احسان دارند، (دقت بفرمائيد).

/ 693