ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 354خداى تعالى عالم هستى را بصورتى در ذهن موجودات زنده و حواس آنها در آورده، آن وقت چگونه ممكن است سليمان پيغمبر اين وضع را بر هم زند؟ و در عين اينكه پيامبرى است معصوم، بخدا كفر ورزد با اينكه خداى تعالى در بارهاش صريحا فرموده: (وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ) و نيز مىفرمايد (وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ)، و چگونه ممكن است مردم بدانند كه هر كس پيرامون سحر بگردد آخرتى ندارد، ولى سليمان اين معنا را نداند؟ پس سليمان مقامش بلندتر و ساحتش مقدستر از آنست كه سحر و كفر بوى نسبت داده شود، براى اينكه خدا قدر او را در چند جا از كلامش، يعنى در سورههاى مكى كه قبل از بقره نازل شده، چون سوره انعام و انبياء و نحل، و ص، عظيم شمرده و او را بندهاى صالح، و نبى مرسل خوانده، كه علم و حكمتش داده و ملكى ارزانى داشت كه احدى بعد از او سزاوار چنان ملكى نيست. چنين كسى ساحر نميشود، بلكه داستان ساحرى او از خرافات كهنهايست كه شيطانها از پيش خود تراشيده، و بر اولياء انسى خود خواندند و با اضلال مردم و سحرآموزى به آنان كافر شدند و قرآن كريم در باره دو ملك بابل هاروت و ماروت ايشان را رد كرده، به اينكه هر چند سحر بآن دو نازل شد، لكن هيچ عيبى هم در اين كار نيست، براى اينكه منظور خداى تعالى از اينكار امتحان بود.هم چنان كه اگر شر و فساد را بدلهاى بشر الهام كرد، اشكالى متوجهش نميشود چون اينكار را باز بمنظور امتحان بشر كرده، و يكى از مصاديق قدر است، آن دو ملك هم هر چند كه سحر بر آنان نازل شد، ولى آن دو به احدى سحر نمىآموختند، مگر آنكه مىگفتند: هوشيار باشيد كه ما فتنه و مايه آزمايش توايم، زنهار، با استعمال بى مورد سحر كافر نشوى و تنها در مورد ابطال سحر و رسوا كردن ساحران ستمگر بكار بندى ولى مردم سحرى از آن دو آموختند كه با آن مصالحى را كه خدا در طبيعت و مجارى عادت نهاده بود فاسد ميكردند، مثلا ميانه مرد و زن را بهم ميزدند، تا شرى و فسادى براه اندازند، و خلاصه از آن دو سحرى مىآموختند كه مايه ضررشان بود، نه مايه نفعشان.پس اينكه خداى تعالى ميفرمايد: (و اتبعوا) منظورش آن يهوديانى است كه بعد از حضرت سليمان بودند، و آنچه را شيطانها در عهد سليمان و عليه سلطنت او از سحر بكار مىبردند، نسل بنسل ارث برده، و هم چنان در بين مردم بكار ميبردند و بنا بر اين معناى كلمه (تتلوا) (جعل و تكذيب) شد دليلش هم اين است كه با حرف (على) متعدى شده، و دليل بر اينكه مراد از شيطانها طائفهاى از جن است، اين است كه ميدانيم اين طائفه در تحت سيطره سليمان قرار گرفته، و شكنجه ميشدند، و آن جناب بوسيله شكنجه آنها را از شر و فساد باز ميداشته، چون در آيه: (وَ مِنَ