ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 417چنين نيكوكاران را پاداش ميدهيم و نيز زكريا، و يحيى، و عيسى، و الياس، را كه همه از صالحان بودند، و نيز اسماعيل و يسع، و يونس، و لوط، را كه هر يك را بر عالمين برترى داديم و نيز از پدران ايشان، و ذرياتشان، و برادرانشان، كه علاوه بر هدايت و برترى، اجتباء هم داديم و هدايت بسوى صراط مستقيم ارزانى داشتيم، اين هدايت، هدايت خداست، كه هر كس از بندگان خود را بخواهد با آن هدايت مىكند، و اگر بندگانش شرك بورزند، اجر كارهايى كه مىكنند حبط خواهد شد و اينها همانهايند كه كتاب و حكم و نبوتشان داديم، پس اگر قوم تو بقرآن و هدايت كفر بورزند مردمى ديگر را موكل بر آن كردهايم، كه هرگز بان كفر نمىورزند و آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، پس بهدايتشان اقتداء كن).بطورى كه ملاحظه مىكنيد، در اين آيات براى جمع كثيرى از انبياء، اهتداء بحق را اثبات كرده، ولى هدايت ديگران را بحق، اثبات نكرده، و در آن سكوت كرده است.و از سياق اين آيات بطورى كه ملاحظه مىكنيد بر مىآيد: كه هدايت انبياء (ع) چيزيست كه وضع آن تغيير و تخلف نمىپذيرد و اين هدايت بعد از رسول خدا (ص) هم، هم چنان در امتش هست، و از ميانه امتش برداشته نمىشود، بلكه در ميانه امت او آنان كه از ذريه ابراهيم (ع) هستند، همواره اين هدايت را در اختيار دارند، چون از آيه شريفه: (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِي بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ، إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ، وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ، لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ، و چون ابراهيم بپدرش و قومش گفت: من از آنچه شما مىپرستيد بيزارم، تنها آن كس را مىپرستم كه مرا بيافريد، و بزودى هدايت مىكند، و خداوند آن هدايت را كلمهاى باقى در عقب ابراهيم قرار داد، باشد كه بسوى خدا باز گردند). «1»، بر ميايد كه ابراهيم دو مطلب را اعلام كرد، يكى بيزاريش را از بتپرستى در آن حال، و يكى داشتن آن هدايت را در آينده.و اين هدايت، هدايت به امر خداست، و هدايت حق است، نه هدايت بمعناى راهنمايى، كه سر و كارش با نظر و اعتبار است، چون ابراهيم (ع) در آن ساعت كه اين سخن را مىگفت هدايت بمعناى راهنمايى را دارا بود، چون داشت از بتپرستى بيزارى مىجست، و يكتاپرستى خود را اعلام مىكرد، پس آن هدايتى كه خدا خبر داد بزودى بوى مىدهد، هدايتى ديگر است.و خدا هم خبر داد كه هدايت باين معنا را كلمهاى باقى در دودمان او قرار مىدهد. و اين مورد يكى از مواردى است كه قرآن كريم لفظ كلمه را بر يك حقيقت خارجى اطلاق كرده، نه بر سخن، هم چنان كه آيه: (وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى وَ كانُوا أَحَقَّ بِها، كلمه تقوى را لازم لا ينفك آنان كرد،