ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 455مرتبه دوممرتبه دوم از اسلام دنباله و لازمه همان ايمان قلبى است كه، در مقابل مرتبه اول اسلام قرار داشت، يعنى تسليم و انقياد قلبى نسبت به نوع اعتقادات حقه تفصيلى و اعمال صالحهاى كه از توابع آن است، هر چند كه در بعضى موارد تخطى شود، و خلاصه كلام اين كه داشتن اين مرحله منافاتى با ارتكاب بعضى گناهان ندارد، و خداى تعالى در باره اين مرحله از اسلام مىفرمايد:(الَّذِينَ آمَنُوا بِآياتِنا، وَ كانُوا مُسْلِمِينَ، آنان كه به آيات ما ايمان آوردند، و مسلمان بودند). «1» و نيز مىفرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا، ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً، اى كسانى كه ايمان آورديد، همگى داخل در سلم شويد). «2»پس به حكم اين آيه يك مرتبه از اسلام هست كه بعد از ايمان پيدا مىشود، چون مىفرمايد:اى كسانى كه ايمان آورديد! داخل در سلم شويد، پس معلوم مىشود اين اسلام غير اسلام مرتبه اول است، كه قبل از ايمان بود، و آن گاه در مقابل اين اسلام مرتبه دوم از ايمان قرار دارد، و آن عبارتست از اعتقاد تفصيلى به حقايق دينى كه خداى تعالى در بارهاش مىفرمايد: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا، وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ، مؤمنان تنها آنهايند كه بخدا و رسولش ايمان آورده، و سپس ترديد نكردند، و با اموال و نفوس خود در راه خدا جهاد نمودند، اينها همانها هستند كه در دعوى خود صادقند). «3»و نيز فرموده: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا، هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ؟ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ، اى كسانى كه ايمان آورديد، آيا مىخواهيد شما را به تجارتى راهنمايى كنم كه از عذاب دردناك نجاتتان دهد؟ آن اينست كه بخدا و رسولش ايمان آوريد، و در راه خدا با اموال و نفوس خود جهاد كنيد). «4» كه در اين دو آيه دارندگان ايمان را، باز به داشتن ايمان ارشاد مىكند، پس معلوم مىشود ايمان دومشان غير ايمان اول است.مرتبه سوممرتبه سوم از اسلام دنباله و لازمه همان مرتبه دوم ايمان است، چون نفس آدمى وقتى با ايمان نامبرده انس گرفت، و متخلق باخلاق آن شد، خود بخود ساير قواى منافى با آن، از قبيل قواى بهيمى، و سبعى، براى نفس رام و منقاد ميشود و سخن كوتاه، آن قوايى كه متمايل به