ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 483ما از هر امتى شهيدى بياوريم، و تو را هم شهيد بر اينان بياوريم) «1»؟.(وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً، ثُمَّ لا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا، وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ و روزى كه از هر امتى شهيدى مبعوث كنيم و ديگر بانان كه كافر شدند اجازه داده نشود و عذرشان پذيرفته نشود) «2» (وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ، وَ الشُّهَداءِ، و كتاب را مىگذارند، و انبياء و شهداء را مىآورند) «3» بطورى كه ملاحظه مىكنيد، در اين آيات شهادت مطلق آمده، و از ظاهر همه مواردش بر مىآيد كه منظور از شهادت، شهادت بر اعمال امتها، و نيز بر تبليغ رسالت است، هم چنان كه آيه:(فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ، وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ، سوگند كه از مردمى كه فرستادگان بسويشان گسيل شدند، و نيز از فرستادگان پرسش خواهيم كرد) «4» نيز باين معنا اشاره مىكند، چون هر چند كه اين پرسش در آخرت و در قيامت صورت مىگيرد، ولى تحمل اين شهادت در دنيا خواهد بود، هم چنان كه آيه: (وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما دُمْتُ فِيهِمْ، فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي، كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ، وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ، من تا در ميانه آنان بودم، شاهد بر آنان بودم، ولى همين كه مرا ميراندى، ديگر خودت مراقب آنان بودى، و تو بر هر چيزى شهيد و مراقبى) «5» هم كه حكايت كلام عيسى (ع) است و نيز آيه (وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً، روز قيامت عيسى بر مردم خود گواه است) «6» همين معنا را دست ميدهد.و پر واضح است كه حواس عادى و معمولى كه در ما است، و نيز قواى متعلق به آن حواس، تنها و تنها ميتواند شكل ظاهرى اعمال را ببيند، و گيرم كه ما شاهد بر اعمال ساير امتها باشيم در صورتى كه بسيارى از اعمال آنها در خلوت انجام ميشود تازه تحمل شهادت ما از اعمال آنها تنها مربوط به ظاهر و موجود آن اعمال ميشود، نه آنچه كه براى حس ما معدوم، و غايب است، و حقايق و باطن اعمال، و معانى نفسانى از كفر و ايمان و فوز و خسران و بالأخره هر آنچه كه از حس آدمى پنهان است، كه راهى براى درك و احساس آن نيست احوالى درونى است، كه مدار حساب و جزاى رب العالمين در قيامت و روز بروز سريرهها بر آنست، هم چنان كه خودش فرمود:(وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ، خدا شما را بآنچه در دلهايتان پيدا شده مؤاخذه مىكند. «7»پس اين احوال چيزى نيست كه انسان بتواند آن را درك نموده، و بشمارد، و از انسانهاى معاصر تشخيص دهد، تا چه رسد به انسانهاى غايب، مگر كسى كه خدا متولى امر او باشد، و