ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 490آنها را خاتمه داد، علاوه بر اينكه تكليف مسلمانان را يكسره كرد، هم حجتى براى آنان شد، و هم دلشان خشنود گشت.(فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ) كلمه (شطر) بمعناى بعض است، و منظور از بعض مسجد الحرام همان كعبه است، و اگر صريحا نفرمود (فول وجهك الكعبة)، و يا (فول وجهك البيت الحرام) براى اين بود كه هم مقابل حكم قبله قبلى قرار گيرد، كه شطر مسجد اقصى- يعنى صخره معروف در آنجا- بود، نه همه آن مسجد. و لذا در اينجا هم فرمود: شطر مسجد حرام- يعنى كعبه-، و هم اينكه با اضافه كردن شطر بر كلمه مسجد، بفهماند كه مسجد نامبرده مسجد حرام است، و اگر مىفرمود شطر الكعبه، يا شطر البيت الحرام اين مزيت از بين ميرفت.در آيه شريفه اول حكم را مختص به رسول خدا (ص) كرده، فرمود: (پس روى خود بجانب بعضى از مسجد الحرام كن)، و سپس حكم را عموميت داده، به آن جناب و به عموم مؤمنين خطاب مىكند: كه (هر جا بوديد روى خود بدانسو كنيد) و اين خود مؤيد اين احتمال است كه آيه نامبرده وقتى نازل شد، كه رسول خدا (ص) با مسلمانان مشغول نماز بوده، و معلوم است كه در چنين حالى، اول بايد به پيشنماز بگويند: روى خود برگردان، و بعدا به عموم بگويند: شما هم روى خود برگردانيد و براى هميشه و بر همه مسلمانان واجب است كه اينكار را بكنند.(وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ، لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ) مىفرمايد اهل كتاب ميدانند كه اين برگشتن قبله حق است و از ناحيه خداست، و اين بدان جهت مىفرمايد، كه كتب آسمانى ايشان صريحا بر نبوت رسول خدا (ص) پيشگويى كرده بود، و يا صريحا گفته بود: كه قبله اين پيغمبر صادق، قسمتى از مسجد الحرام است، هر كدام باشد، پس جمله: (اوتوا الكتاب) مىرساند كه كتاب اهل كتاب مشتمل بر حقيقت اين تحويل، و اين حكم بوده، حال يا بدلالت مطابقى، (و از نشانههاى او اين است كه قبله امت خود را بسوى كعبه بر مىگرداند)، و يا بدلالت ضمنى (او پيغمبرى است صادق كه هر كارى بكند درست و حق و از طرف پروردگار عالم مىكند).و خدا از اينكه اهل كتاب حق را كتمان مىكنند، و علمى كه به كتاب خود دارند اظهار ننموده، آن را احتكار مىكنند، غافل نيست.(وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ) اين جمله سرزنش است از اهل كتاب، كه پايه عناد و لجاجت آنها را مىرساند، و مىفهماند كه اگر از پذيرفتن دعوت تو امتناع مىورزند، نه از اين جهت است كه حق برايشان روشن نشده، چون علم يقينى دارند به اينكه دعوت تو حق است، و در آن هيچ شكى ندارند، بلكه جهتش اين است كه آنان در دين خدا عناد، و در برابر حق لجبازى