ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 491دارند، و اين همه اعتراضها و فتنه انگيزيهاشان تنها بدين جهت است و بس، شاهدش هم گذشته از دليل و برهان اين است كه اگر تمامى معجزاتى كه تصور شود برايشان بياورى، خواهى ديد كه باز هم قبله تو را برسميت نخواهند شناخت، و هم چنان بر عناد و جحود خود ادامه خواهند داد.(وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ، تو نميتوانى پيرو قبله ايشان باشى،) براى اينكه تو از ناحيه پروردگارت حجت و برهان دارى ممكن هم هست جمله نامبرده نهى بصورت خبر باشد، يعنى تو نبايد چنين كنى.(وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بعض يعنى خود يهوديان و نصارى نيز قبله يكديگر را قبول ندارند،) يهوديان هر جا كه باشند، رو به صخره بيت المقدس مىايستند، ولى مسيحيان هر جا باشند رو بطرف مشرق مىايستند، پس نه اين قبله آن را قبول دارد، و نه آن قبله اين را، و اگر بپرسى چرا؟ ميگويم براى پيروى از هوى و هوس و بس.(وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ، مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ)، در اين جمله رسول گرامى خود را تهديد مىكند ولى در حقيقت از باب (پسر بتو مىگويم داماد تو بشنو) است، و معنا متوجه بامت است، ميخواهد اشاره كند به اينكه اگر كسى تمرد كند، اهواء يهود را پيروى كرده، و به همين جهت ستمكار است.(الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ، كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ) ضمير در (يعرفونه) به رسول خدا (ص) بر مىگردد، نه به كتاب، چون اين معرفت را تشبيه كرده به معرفت فرزندان، و اين تشبيه در انسانها درست است، نه اينكه كتاب را تشبيه به انسان كنند، هرگز كسى نميگويد: فلانى اين كتاب را مىشناسد، همانطور كه پسر خودش را مىشناسد، علاوه بر اينكه سياق كلام كه در باره رسول خدا و وحيى كه تحويل قبله باو است، اصلا ربطى به كتاب اهل كتاب ندارد، پس معناى جمله اين است:كه اهل كتاب پيامبر اسلام را مىشناسند، آن طور كه بچههاى خود را مىشناسند، بخاطر اينكه تمامى خصوصيات آن جناب را در كتب خود ديدهاند، ولى با اين حال طائفهاى از ايشان عالما عامدا معلومات خود را كتمان مىكنند.و بنا بر اين در آيه شريفه التفاتى از حضور به غيبت بكار رفته، چون با اينكه روى سخن با رسول خدا (ص) است، در عين حال نمىفرمايد: (آنها كه كتابشان دادهايم تو را مىشناسند)، بلكه مىفرمايد: (او را مىشناسند) كانه رسول خدا (ص) را غايب حساب كرده، و خطاب را به مؤمنين كرده است، و اين بخاطر اين بوده كه توضيح دهد: امر رسول خدا (ص) نزد اهل كتاب واضح است، و اين نظم و اسلوب نظير سخن گفتن كسى است كه با جماعتى حرف مىزند، ولى خطاب را متوجه يكى از آنها مىكند، تا فضيلت او را آشكار سازد، و اين سياق را هم چنان ادامه مىدهد و