ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 541چيز احاطه دارد) «1» و نيز فرموده: (وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى و بدرستى كه آخرين منزل هستى، درگاه پروردگار تو است) «2».و از همين باب است آيات مورد بحث كه مىفرمايد: (وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ، الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) الخ، براى اينكه اين آيات و نظائرش مشتمل بر معارف خاصه الهيهاى است كه نتايج خاصهاى حقيقى دارد، و تربيتش نه هيچگونه شباهتى به تربيت مكتبهاى فلسفى و اخلاقى دارد و نه حتى به تربيتى كه انبياء (ع) در شرايع خود سنت كردهاند.چون طريقه حكما و فلاسفه در فن اخلاق همانطور كه گفتيم، بر اساس عقايد عمومى و اجتماعى است، عقايدى كه ملتها و اجتماعات در باره خوبيها و بدىها دارند و طريقه انبياء (ع) هم بر اساس عقائد عمومى دينى است، عقائدى كه در تكاليف عبادتى و در مجازات تخلف از آن تكاليف دارند، ولى طريقه سوم كه طريقه قرآن است بر اساس توحيد خالص و كامل بنا شده، توحيدى كه تنها و تنها در اسلام ديده مىشود و خاص اسلام است كه بر آورندهاش بهترين صلوات و درودها باد (دقت فرمائيد).و عجب اينجاست كه بعضى از شرقشناسان غربى، در تاريخ خود كه در باره تمدن اسلام نوشته، حرفهايى زده كه خلاصهاش از نظر خواننده ميگذرد:آنچه از اسلام و معارفش براى يك جامعهشناس اهميت دارد، بحث از شئون تمدنى است كه دعوت دينى اسلام آورده، و در ميان پيروان خود گسترش داده، آرى يك دانشمند بايد رمز آن خصائص روحى كه در ميان آنان بجاى گذارد، خصائصى كه زير بناى ترقى و تمدن و تكامل مسلمين شد، جستجو كند و گر نه معارف دينش يك دسته مواد اخلاقى است كه همه اديان و همه انبياء، آنها را داشته و بدانها اشاره كردهاند (دقت كنيد).در حالى كه اگر به آنچه ما گفتيم دقت بيشترى بفرمائيد، خواهيد ديد اين سخن تا چه پايه ساقط و بى مايه است، و اين مستشرق چقدر به خطا رفته، براى اينكه او فكر نكرده كه نتيجه، هميشه فرع مقدمه است و آثار خارجى كه مترتب بر هر نوع تربيت مىشود، اين آثار زائيده و نتايج نوع علوم و معارفى است كه مكتب دارد و مربى آن را القاء مىكند، و شاگرد و آنكه در تحت تربيت مكتب است، آن را فرا ميگيرد.و اگر دو مكتبدار را در نظر بگيريم كه يكى مردم را بسوى حق و كمال دعوت مىكند، اما درجه نازل از حق و درجه متوسط از كمال و ديگرى نيز بسوى حق و كمال دعوت مىكند، و لكن