ترجمه تفسیر المیزان جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 1

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صفحه 543

است، چون مى‏رساند جمله: (وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً) الخ، به منزله علت است براى جمله:

(هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ) الخ، كه با در نظر گرفتن اين نظم، معناى آن چنين ميشود: (اگر خداى تعالى بر شما صلوات مى‏فرستد، از او همين انتظار بايد داشت براى اينكه عادت او بر اين جارى شده، كه نسبت به مؤمنين رحمت كند، و شما هم مؤمنيد: پس شان شما اقتضاء مى‏كند كه بر شما هم صلوات بفرستد، تا بشما هم رحمت كرده باشد.

پس از اين آيه استفاده شد كه نسبت صلوات به رحمت، نسبت مقدمه بذى المقدمه است، و يا به عبارتى نسبت برگشتن به نگاه كردن است كه اول بايد برگشت، سپس نظر كرد، و نيز مانند نسبت انداختن در آتش و سپس سوزاندن است.

و همين مناسب با آن معنايى است كه براى صلاة ذكر كرده‏اند، چون آن را به انعطاف دليل معنا كرده‏اند، پس صلاة خدا نسبت به بنده‏اش، انعطاف و برگشتن خدا بسوى بنده است تا بوى رحمت كند، و صلاة ملائكه براى مؤمن انعطاف آنان بسوى انسان است تا واسطه رساندن رحمت خدا شوند، و صلاة مؤمنين برگشتن آنان و دعا به عبوديت است.

و اين معنا منافاتى ندارد با اينكه صلاة خودش رحمت و از مصاديق آن باشد، چون رحمت در قرآن كريم به طورى كه دقت و تامل در مواردش دست ميدهد عبارتست از عطيه مطلقه خدايى و موهبت عامه ربانى، هم چنان كه در يك مورد فرمود: (وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ، رحمت من شامل همه چيز شده است) «1»، و در موردى ديگر فرموده: (وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ، وَ يَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ ما يَشاءُ، كَما أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ، و پروردگار تو بى نيازى صاحب رحمت است، او اگر بخواهد شما را از بين مى‏برد و بعد از شما هر چه را بخواهد جانشين شما مى‏كند، هم چنان كه شما را از ذريه مردمى ديگر ايجاد كرد) «2».

كه مى‏رساند از بين بردن يك قوم بخاطر بى نيازى او از خلق است، و جانشين كردن قومى ديگر و ايجاد آنها، بخاطر رحمت او است، و در عين حال هم از بين بردنش و هم ايجادش، هم مستند به رحمت او ميشود و هم مستند بفناى او، پس هر خلق و امرى رحمت است، هم چنان كه هر خلق و امرى عطيه است كه از بى نياز سر مى‏زند، هم چنان كه فرمود: (وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً، عطاى پروردگار تو جلوگير ندارد) «3»، و يكى از عطاياى او كه جلوگير ندارد، همان صلاة است، پس به همين دليل صلاة هم، رحمت است، چيزى كه هست صلاة رحمت مخصوصى است و از همين بيان ميتوان فهميد كه چرا در آيه مورد بحث كلمه صلاة را به صيغه جمع و كلمه رحمت را به صيغه‏

1- سوره اعراف آيه 156

2- سوره انعام آيه 133

3- سوره اسرى آيه 20

/ 693