ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 594شريك نيست و باز مىگوئيم: خدا واحد است چون علم و قدرت و حيات دارد، و خلاصه بخاطر داشتن چند صفت وحدتش مبدل به كثرت نمىشود، براى اينكه علم او چون علوم ديگران و قدرتش و حياتش چون قدرت و حيات ديگران نيست، و علم و قدرت و حيات و ساير صفاتش او را متكثر نمىكند، تكثرى كه در صفات او هست تنها تكثر مفهومى است و گر نه علم و قدرت و حياتش يكى است، آنهم ذات او است، هيچيك از آنها غير ديگرى نيست، بلكه او عالم است بقدرتش و قادر است بحياتش، وحى است به علمش، بخلاف ديگران كه اگر قادرند به قدرتشان قادرند و اگر عالم هستند، به علمشان عالم هستند، خلاصه صفاتشان هم مفهوما مختلف است و هم عينا.و چه بسا ميشود كه چيزى از ناحيه ذاتش متصف به وحدت شود، يعنى ذاتش، ذاتى باشد كه هيچ تكثرى در آن نباشد و بالذات تجزيه را در ذاتش نپذيرد، يعنى نه جزء جزء بشود؟ و نه ذات و اسم و نه ذات و صفت و همچنين جزئى نداشته باشد، اينگونه وحدت همانست كه كلمه (احد) را در آن استعمال مىكنند و ميگويند خداى تعالى احدى الذات است و در اين استعمال حتما بايد به كلمه ذات و مثل آن اضافه شود مگر آنكه در سياق نفى و يا نهى قرار گيرد كه در آن صورت ديگر لازم نيست اضافه شود.مثل اينكه بگوئيم: (ما جاءني احد)، يعنى احدى نزد من نيامد كه در اينصورت اصل ذات را نفى كردهايم، يعنى فهماندهايم: هيچكس نزد من نيامد، نه واحد و نه كثير براى اينكه وحدت، در ذات اعتبار شده بود نه در وصفى از اوصاف ذات، بله اگر وحدت در وصف اعتبار شود مثل اينكه بگوئيم:(ما جاءني واحد)، يعنى يك نفر كه داراى وصف وحدت است نزد من نيامد، در اينصورت اگر دو نفر يا بيشتر نزد من آمده باشد، دروغ نگفتهايم، چون آنچه را نفى كرديم وصف يك نفرى بود، خواستيم بگوئيم يك مرد با قيد يك نفرى نزد من نيامد و اين منافات ندارد با اينكه چند مرد نزد من آمده باشند، فعلا همين فرق اجمالى ميان دو كلمه احد و واحد را در نظر داشته باش تا انشاء اللَّه تعالى شرح مفصل آن در تفسير سوره: (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) بيايد.و سخن كوتاه آنكه جمله: (إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ)، با همه كوتاهيش مىفهماند: كه الوهيت مختص و منحصر به خداى تعالى است و وحدت او وحدتى مخصوص است، وحدتى است كه لايق ساحت قدس اوست، چون كلمه وحدت بر حسب آنچه مخاطبين به خطاب (اله شما) از آن مىفهمند، بر بيش از وحدت عامهاى كه قابل انطباق بر انواع مختلف است، دلالت نمىكند و اين قسم وحدت لايق به ساحت قدس ربوبى نيست،