ترجمه تفسیر المیزان جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صفحه 640محروميت كمال باشد، بايد اجتماع بخاطر فرد محروم شود، نه فرد براى اجتماع، و آن هم تصور ندارد).و به همين جهت اجتماعات متمدن امروز، كه گفتيم اساس كارشان ماديت است، براى رفع اين اشكال كه در دل هر فردى خلجان ميكند، در مقام چاره جويى به افراد اجتماع تلقين ميكنند، كه انسان با فداكارى و سربازى نام نيك كسب مىكند، بعد از مردنش نام او (و اگر نامش مشخص نباشد به عنوان مثلا سرباز گمنام) دائما در صفحه تاريخ باقى ميماند، و اين خود يك خرافه واضح است، چون بعد از مردن سرباز، ديگر چه حياتى و چه نامى؟ و آيا جز اين است كه ما (براى فريب دادن او) حياتى برايش تصور مىكنيم، كه ما وراى اسم، هيچ حقيقتى ندارد؟باز نظير اين خرافه اعتقاد به اين است كه آدمى بايد تلخى قانون را تحمل كند و اگر قانون پارهاى لذائذ را از او منع كرد، بر اين محروميت صبر كند، براى چه؟ براى اينكه اجتماع محفوظ بماند و او بتواند با بقيه لذائذ استكمال نمايد و خلاصه اعتقاد به اينكه كمال اجتماع كمال اوست، و اين خود خرافهاى ديگر است چون كمال اجتماع وقتى كمال فرد هم هست كه اين دو كمال با هم منطبق باشند (به اين معنا كه مثلا سير شدن من كمال اجتماع باشد، و كمال اجتماع سير شدن شكم من باشد نه آن صورتى كه كمال اجتماع با محروميت من از غذا و آب و سلامتى و در آخر از هستى تامين شود).فرد و يا اجتماعى كه مىتواند كمال خود را و آمال و آرزوهاى خود را هر چند از راه جور و ستم شده بدست آورد، اگر فرد است با ظلم به اجتماع خودش و اگر اجتماع است با استعمار و استثمار جامعههاى ديگر به هدف خود نائل شود، و نيز مىتواند براى اين منظور، خود و يا جامعه خود را آن چنان نيرومند كند كه كسى در برابر مطامع نامشروعش تاب مقاومت نياورد چنين فرد و چنين اجتماعى چه داعى دارد معتقد شود به اينكه كمال اجتماع و يا كمال جوامع بشرى كمال اوست؟ و نام نيك باعث افتخار او؟ و بخاطر همين اعتقاد خرافى و موهوم اگر فرد است به اجتماع زور نگويد و اگر اجتماع است به جوامع بشرى ستم نكند؟هيچ داعى صحيحى بر چنين اعتقادى نيست، شاهدش هم اين است كه تا آنجا كه تاريخ نشان داده، هميشه قانون:(دو شير گرسنه يكى ران گور *** شكارست آن را كه او راست زور)در امتها و جوامع بشرى حكم فرما بوده، هميشه امتهاى قوى منافع حياتى خود را از حلقوم امتهاى ضعيف بيرون كشيدهاند، هيچ جاى پايى در آنان نماند مگر آنكه لگدكوبش كردند، و هيچ مال و منالى نماند مگر آنكه چپاولش كردند و هيچ ذى حياتى نماند، مگر آن كه به