لوامع صاحبقرانی جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
باشد كلّ را بكشند و جمعى گفتهاند كه در ما لا نص فيه (1) چهل دلو مىكشند و بعضى سى دلو گفتهاند بنا بر اين دو قول هفتاد دلو كافيست و ابن طاوس عليه الرحمه گفته است كه در ما لا نص فيه هيچ نمىكشيم چون شارع نفرموده است كه بكشيد و بنا بر قول او نيز هفتاد دلو كافيست و حق آنست كه اين مسأله از ما لا نص فيه نيست چون حضرت فرموده است كه از جهت انسان هفتاد دلو بكشند.و بدان كه در نجاست آب چاه به ملاقات نجاست هر گاه متغير شود به نجاست كه رنگ يا بو يا مزهاش به نجاست بگردد خلافى نيست كه نجس مىشود و اگر متغيّر نشود چهار قولست مشهور ميان قدما نجاست است و وجوب نزح و بعضى نجس نمىدانند و كشيدن آن را واجب مىدانند تعبدا- (2) و بعضى نجس نمىدانند و كشيدن آن را سنت مىدانند و اين قول اكثر متأخرين است و بعضى گفتهاند كه اگر آب چاه كر باشد نجس نمىشود و الا نجس مىشود.و آن چه اظهر است نزد بنده طهارتست و احتياط در نزح است به نحوى كه مذكور خواهد شد و آن رواياتى كه مذكور خواهد شد ظاهر خواهد شد دليل طهارت و اگر چه صدوق عمل به خبر عمار نموده است كه اكثر هفتاد دلو است و ليكن كر را ذكر كرده است بنا بر آن كه كر زياده از هفتاد دلو نيست چون نقل كردهاند كه مىبايد دلوى دو صاع آب بگيرد و مشهور ميان علما آنست كه دلو معتاد آن چاه اعتبار دارد و اگر آن چاه دلو معتادى نداشته باشد دلوى كه اكثر مردم آن بلد به آن كشند معتبر است و ظاهر نمىشود كه صدوق چاه را به ملاقات نجاست