لوامع صاحبقرانی جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
صلاحيّت امامت داشته باشد كسى كه اگر قاضى باشد و فاسق باشد حكمش باطل است، و اگر گواهى فاسق باشد گواهيش مردود است، و اطاعت او واجب نيست، و خبرش مقبول نيست، و پيش نمازى نمىتواند كرد، و هميشه ابو حنيفه پنهان فتوى مىداد كه واجب است نصرت زيد بن على بن الحسين (صلوات الله عليهما)، و زيد را امام مىدانست، و مىگفت واجبست مال نزد او بردن و با او خروج نمودن نه بر اين دزد متقلب كه نام امامت و خلافت بر خود بسته است، مثل دوانقى كه منصور باشد، و امثال او.و زنى آمد پيش ابو حنيفه كه تو فتوى دادى كه پسرم خروج نمود با محمد و ابراهيم پسران عبد اللَّه بن الحسين بر منصور و پسرم كشته شد به فتواى تو، ابو حنيفه گفت كاش من به جاى پسر تو بودم، و هميشه ابو حنيفه در باب اين ائمه جور مىگفت كه اگر اينها مسجدى بسازند و امر كنند مرا كه آجر آن را بشمارم هر آينه نشمارم.و از ابن عينيه منقولست كه او مىگفت كه حق سبحانه و تعالى هر گز ظالم را امام نمىكند، و چگونه جايز است كه ظالم را امام كنند، و حال آن كه امام بواسطه دفع ظلم در كار است پس هر گاه ظالم را نصب كنند مثل مشهور مىشود كه هر كه گرگ را شبان گوسفندان كند ظلم بر گوسفندان كرده است، عبارت كشاف تمام شد، اما زمخشرى بىچاره خبر ندارد كه همه اينها بر او وارد است در خلافت ثلاثه، و ظلمهاى ايشان در زمان خلافت ايشان بسيار است، و هر سه سالها در كفر بودند، و غرض الهى آنست كه هر كه يك وقتى ظالم باشد صلاحيّت نبوت و امامت ندارد، چنانكه بيضاوى در تفسيرش ذكر كرده است كه آيه دلالت مىكند بر آن كه پيغمبران مىبايد معصوم باشند پيش از بعثت و بعد از بعثت، و امامان مىبايد كه معصوم باشند بعد از امامت. و بر او بحث كردهاند كه دلالت يكى است هر چه در نبوت است در امامت همانست، تا عاقبت منصور