لوامع صاحبقرانی جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
نيز بود، پس كسى كه اينها را نمىدانست بر او مشتبه مىشد. و نمىفهميد مراد خدا و رسول را و چنين نبود كه همه چنين باشند كه هر چه از آن حضرت شنوند فهمند، بسيار بود كه مىپرسيدند و حضرت جواب مىفرمود، و ايشان بواسطه عدم قابليت نمىفهميدند، و بواسطه حيا مرتبه ديگر نمىپرسيدند تا آن كه دوست مىداشتند كه اعرابى يا بيرونى بيايد و بپرسد همين سؤال ايشان را شايد مرتبه ديگر بشنوند و بفهمند، و شايد كه حضرت بواسطه ايشان واضحتر بفرمايد، يا ايشان مكرر بپرسند چون آن جماعت رعايت حيا نمىكردند تا به بركت آن جماعت ايشان بفهمند، و من هر روز يك مرتبه بر آن حضرت داخل مىشدم، و هر شب يك مرتبه داخل مىشدم، و آن حضرت با من خلوت مىكرد، و بيگانگان را بيرون مىكرد، و هر چه مىخواستم مىپرسيدم، و همه اصحاب رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مىدانند كه آن چه با من مىكرد با ديگرى نمىكرد، و بيشتر آن بود كه حضرت به خانه من مىآمد، و چون من به خانه آن حضرت مىرفتم خلوت مىكرد با من، و زنان را به خانه ديگر مىفرستاد و غير من كسى با آن حضرت نمىماند، و چون به خانه من مىآمد كسى را بيرون نمىكرد چون همه محرم اسرار آن حضرت بودند، و هر چه مىپرسيدم جواب مىفرمود و چون من خاموش مىشدم آن حضرت سر مىكرد و مىفرمود، پس نازل نشد آيتى بر رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مگر آن كه آن را بر من مىخواند و من مىنوشتم بخط خود، و تعليم من مىنمود تاويل آن آيه را و تفسير آن را و ناسخ و منسوخ آن را و محكم آن را و متشابه آن را و خاص آن را و عام آن را و دعا كرد از جناب اقدس الهى كه بفهمم و حفظ كنم پس فراموش نكردم آيه را از كتاب الهى و نه علمى را كه بر من خوانده باشد آن حضرت و نوشته باشم از آن روز كه اين دعا كرد، و نگذاشت آن حضرت چيزى را كه حق سبحانه و تعالى به او تعليم نموده باشد از حلال و حرام و امر و نهى و آن چه بوده است و آن چه خواهد بود، و هر كتابى را كه حق سبحانه و تعالى