جواب به قارون با ياد آورى اينكه خداوند پيش از او كسانى توانگرتر از او را هلاك ساخته است بدون اينكه علم و نيرويشان مانع از هلاكتشان شوند - ترجمه تفسیر المیزان جلد 16
جواب به قارون با ياد آورى اينكه خداوند پيش از او كسانى توانگرتر از او را هلاك ساخته است بدون اينكه علم و نيرويشان مانع از هلاكتشان شوند
" أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً؟"- استفهام در اين آيه توبيخى است، و پاسخى است از اينكه گفته بود: تنها و تنها به خاطر كاردانيم داده شدهام، پاسخى است قابل درك، و آسان، يعنى آسانترين بيانى كه ممكن است او را به خطا و فساد گفتارش متنبه كند، چون او خيال مىكرد تنها چيزى كه مال را براى او فراهم آورده، و هم براى او حفظ مىكند، و از آن بهرهمندش مىكند، علم او و كاردانى اوست، با اينكه او خودش خبر دارد كه در قرون قبل از او كسانى بودند كه از او كاردانتر و نيرومندتر و مال اندوزتر و داراى كاركنانى بيشتر بودند، و ايشان هم مثل خود وى فكر مىكردند، و مىپنداشتند مال و نيرو، و مددكاران همه از كاردانى خودشان است، ولى خدا به همين جرم هلاكشان كرد، پس اگر تنها سبب و علتى كه مال فراهم مىكند و آن را حفظ نموده و وى را از آن برخوردار مىسازد علم بوده باشد، همين علمى كه او را مغرور ساخته، و اصلا به فضل و احسان خدا نبوده، بايد آن اقوام گذشته هلاك نمىشدند، و آن علم و مهارت، ايشان را از هلاكت نجات داده باشد، و هم چنان از اموالشان برخوردار كرده باشد، و با نيروى خود بلاء را از خود دفع كرده باشند، و نفراتشان هم ياريشان كرده باشند، و حال آنكه نه علمشان به كارشان خورد، نه اموالشان، و نه جمعشان." وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ"- از ظاهر سياق برمىآيد مراد از اين جمله بيان سنت الهى در عذاب كردن مجرمين و هلاكت ايشان به جرم گناهانشان باشد، در نتيجه كنايه است از اينكه ايشان را مهلت نمىدهيم، و به عذرهايى كه بهم ببافند گوش نمىدهيم، و به تذلل و انابهاى كه قبلا به اميد نجات آماده كردهاند، توجه نمىكنيم، هم چنان كه قدرتمندان بشر وقتى مىخواهند محكوم خود را شكنجه كنند از جرمش مىپرسند، تا جرمش را شناخته و به جرم محكوم كنند و سپس عذابش كنند، و در قوانين حكومتهاى بشرى بسيار مىشود كه مجرم عذرهايى مىتراشد، و عذاب حكومت را از خود دور مىكند، ولى خداى سبحان چنين نيست، چون به حقيقت حال آگاه است، و لذا از مجرم نمىپرسد كه گناهت چيست؟ بلكه تنها عليه او حكم مىكند و او بدون هيچ درنگى عذاب مىشود، عذابى كه به هيچ وجه برگشت ندارد.بنا بر اين از ظاهر امر چنين برمىآيد كه جمله مورد بحث تتمه توبيخ سابق باشد، و