جواب ديگرى به آن بهانه: تنعم و بهرهمندى مادى در حال كفر و بى ايمانى، در معرض هلاكت و فنا است
" وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها ..."كلمه" بطر" به معناى طغيان ناشى از نعمت است، و كلمه" معيشتها" به خاطر حذف حرف جر منصوب شده، و معناى جمله اين است كه: چه بسا قريهها كه در معيشت خود طغيان كردند، و ما هلاكشان كرديم." فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا"- يعنى مساكن آنان كه خراب و ويران شد، اينك خرابههاى آن، جلو چشم شما است، و هنوز به حالت ويرانىاش مانده، و تعمير نشده، و بعد از هلاكت صاحبانش مسكونى نشد، مگر اندكى از آنها.با اين معنا كه براى جمله كرديم روشن مىشود كه مناسبتر آن است كه استثناى" الا قليلا" را استثناى از مسكنها بگيريم، نه از جمله" من بعدهم"، چون اگر چنين كنيم معناى آيه اين مىشود كه: مساكن آنان بعد از ايشان مسكون نشد، مگر زمانى اندك، چون كسى در آنجاها منزل نكرد، مگر كاروانيانى كه در بعضى از سفرها يك روز يا نيم روز در آنجاها منزل كردند." وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ"- چون كه آنان مالك آن مساكن شدند، و بعدا آن را ترك كردند و رفتند، و كسى از ايشان نماند كه آن مساكن را تملك كند، غير از ما، لذا ما وارث مسكنهاى آنان شديم، و در اين جمله، يعنى جمله" وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ"، عنايت لطيفى به كار رفته، براى اينكه مالك حقيقى هر چيز، آنهم مالك مطلق، خدا است، پس مالك مساكن آنان نيز از اول خدا بود، چند صباحى به ايشان تمليك كرد، يعنى در تحت تسلط و اختيار آنان قرار داد، آن گاه دوباره از دستشان گرفت، يعنى هلاكشان كرد، و بعد از هلاكتشان ديگر مالكى براى آن مساكن نماند به جز خدا، پس اگر خداى تعالى خود را وارث ايشان خواند، به اين عنايت است كه بعد از رفتن آنان كسى باقى نماند، و تنها او باقى ماند و او مالك املاك آنان شد، گويا آن ملك اعتبارى كه داشتند به خدا منتقل شد، در حالى كه در حقيقت انتقالى در كار نبود، بلكه بعد از هلاكت آنان و زوال ملك اعتبارى آنان ملك