معناى" حق" بودن خداى تعالى و" على" و" كبير" بودن او عز اسمه‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 16

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 352

دافعه دارند، و دفع ضرر مى‏نمايند.

و از جهت چهارم تقسيم مى‏شود به اعمالى كه در طفوليت از او سر مى‏زند، و اعمالى كه در دوران كودكى‏اش و اعمالى كه در دوران جوانى‏اش، و اعمالى كه در دوران پيرى‏اش انجام مى‏دهد، و همچنين تقسيماتى ديگر.

آن گاه اگر در ارتباط اين اعمال با يكديگر، و استخدام بعضى از آنها براى بعضى ديگر، و راه‏يابى نفس در انجام هر يك از آنها در آنجايى كه انجام داده، و سزاوار بوده كه انجام دهد و نيز در حركت انسان با اين كاروان قوى و اعمال به سوى غايت‏ها، و آن كمال و سعادتى كه در مال كار مترتب بر آنها مى‏شود. و نيز در فرورفتگيش در ورطه‏هاى ماديت، و موطن زينت و فتنه و سرانجام ناجى بودن بعضى و هالك شدن بعضى ديگر، تدبر و دقت كند.

آرى اگر در اين نظام حيرت انگيز باريك شود، خواهد ديد و ديگر شكى نخواهد كرد در اينكه آنچه كرده و مى‏كند، تقديرى بوده كه خدا مقدرش كرده، و نظامى بوده كه صانع عليم و آفريدگار توانا رديف كرده است، و ديدن اين نظام علمى عجيب، ديدن اين معنا است كه" خدا به آنچه مى‏كنيد خبير است" (و خدا داناتر است).

" ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ" بعد از آنكه خداى سبحان فرمود: مبدأ هر چيز خدا است، و در نتيجه وجود و تدبير امر هر چيز مستند به اوست، و عود هر چيزى هم به سوى اوست، بدون فرق بين فرد و جمعيت، و بين قليل و كثير، و نيز خاطرنشان كرد كه هيچ چيز از خلقت و امر به دست خدايانى كه ايشان مى‏خوانند نيست، اينك تمامى اين مطالب را در تحت يك بيان جامع جمع كرد، و با كلمه" ذلك" به آنچه تا كنون گفته شده اشاره نموده و فرموده:" ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ ...".

معناى" حق" بودن خداى تعالى و" على" و" كبير" بودن او عز اسمه‏

توضيح آن: كلمه" حق" به معناى ثابت است، اما نه از هر جهت، بلكه از جهت ثبوتش، و در مقابل آن كلمه" باطل" به معناى غير ثابت است، از جهت عدم ثبوتش، و جمله" بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ" به خاطر ضمير فصلى كه در آن هست، و نيز بخاطر معرفه آوردن خبر،- الف و لام آوردن بر سر كلمه" حق"- انحصار را مى‏رساند، يعنى انحصار مبتداء در خبر.

پس جمله" بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ" ثبوت را منحصر مى‏كند در خدا، و مى‏فرمايد: تنها خدا است كه ثابتى است كه با بطلان آميخته نيست، و به عبارت ديگر ثابت از جميع جهات است، و به عبارت سوم موجود بر هر تقدير است، پس وجودش مطلق است، يعنى مقيد به هيچ‏

/ 593