تحليل معناى شفاعت و اينكه جز خداوند ولى و شفيعى نيست
و" شفيع"- بنا بر آنچه در مباحث شفاعت در جلد اول از اين كتاب گذشت- عبارت شد از كسى كه منظم به سببى ناقص شود، و سببيت ناقص را تكميل كند، پس شفاعت عبارت است از تتميم سبب ناقص در تاثيرش، و چون اين معنا را با اسباب و مسببات خارجى تطبيق كنيم، نتيجهاش اين مىشود كه هر يك از اسباب و شرايط عالم، شفيع يكديگرند، چون سببيت يكديگر را در تاثير تكميل مىكنند، هم چنان كه هر يك از ابر، باران، آفتاب، سايه، و امثال آن شفيع روييدنيها هستند، چون هر يك از نامبردگان سببيت ديگرى را تكميل مىكند.حال مىگوييم، وقتى پديد آورنده اسباب، و اجزاى آنها، و ربط دهنده بين آنها، و مسببات، خداى سبحان باشد، پس خدا شفيع حقيقى است، كه نقص هر سبب را تكميل مىكند، پس شفيع واقعى و حقيقى تنها خدا است، و غير از او شفيعى نيست.به بيانى ديگر و دقيقتر اينكه: قبلا كه پيرامون اسماء حسنى بحث مىكرديم، (جلد هشتم)، گفتيم كه اسماء حسناى خداى تعالى واسطههايى بين او و بين خلقش در رساندن فيض به ايشان هستند، مثلا خداى تعالى بدان جهت كه داراى اسم رازق، جواد، غنى، و رحيم است، به خلق خود رزق مىدهد، و بدان جهت كه شافى، معافى، رؤوف و رحيم است بيماران را شفا مىدهد، و بدان جهت كه شديد البطش، ذو انتقام و عزيز است، ستمكاران را هلاك مىكند، و همچنين هر فيضى را كه به خلق مىرساند، به وساطت يكى از اسماء حسنايش مىرساند.