خدايى كه زمين موات را (با فرستادن باران) زنده مىكند مردگان را نيز زنده خواهد كرد
و مراد از جمله مذكور فهماندن اين معنا است كه زنده كردن مردگان مثل زنده كردن زمين موات است، چون در هر دو مرگ هست، كه عبارت از اين است كه آثار حيات از چيزى سلب شود، و نيز حيات عبارت از اين است كه چيزى بعد از ساقط شدن آثار حيات از او دوباره اثر حيات به خود بگيرد، و زمين در فصل بهار داراى اثر حيات مىشود، پس در فصل بهار خداوند زمين مرده را زنده كرده، و حيات انسان و حيوان نيز مثل حيات زمين است، و چيزى غير از آن نيست.خوب، وقتى مىبينيم كه خداى تعالى مىتواند از بين چند چيز مثل هم، يكى را بعد از مردن زنده كند، ديگر چرا نگوييم كه مىتواند آن چند چيز ديگر را نيز بعد از مردن زنده كند؟ با اينكه بنا به قاعده معروف:" حكم الامثال فيما يجوز و ما لا يجوز واحد- حكم چند چيز مثل هم در يكى كه محقق شده با آنكه محقق نشده يكى است". وقتى مىبينيم زمين و نبات مرده را زنده كرده، بى درنگ بايد قبول كنيم كه حيوان و انسان را هم مىتواند زنده كند.و جمله" وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ" اثبات احياى مذكور است، به بيانى ديگر مىفرمايد: چرا خدا نتواند مردگان را زنده كند؟ با اينكه قدرت او عمومى، و غير محدود، و غير متناهى است، و وقتى قدرت غير متناهى شد شامل احياى بعد از موت نيز مىشود، و گر نه لازم است قدرت مقيد شود و حال آنكه ما آن را مطلق فرض كرديم.