بيان اينكه مراد از راستى در جمله:" لِيَسْئَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ" انطباق پيمان الهى در عالم ذر با كردار و عمل در اين عالم است
و اما آنچه به نظر ما مىرسد اين است كه دقت در مفاد جمله" لِيَسْئَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ" انسان را بر خلاف آن توجيهات رهنمون مىشود، چون فرق است بين اينكه بگوييم:" سئلت الغنى عن غناه- از بى نيازى پرسيدم از بىنيازىاش" و يا از عالم از علمش سؤال كردم، و بين اينكه بگوييم از فلانى از مالش سؤال كردم، و يا از فلانى از علمش پرسيدم، اين دو قسم عبارت مفادشان يكى نيست، آنچه از عبارت اول به ذهن تبادر مىكند، و جلوتر از معانى ديگر به ذهن مىرسد، اين است كه من از شخص غنى خواستم تا غنايش را اظهار كند، و يا علمش را بنماياند، و آنچه از عبارت دوم به ذهن تبادر مىكند كه من از او خواستم تا مرا از مال و يا علم خود خبر دهد، آيا مال و يا علم دارد يا نه؟ و يا از او خواستم تا برايم تعريف كند، چقدر مال دارد؟ و از مال چه چيزهايى دارد، و يا چه چيزهايى مىداند؟و به هر حال معناى سؤال از صادقان از صدقشان، اين است كه صدق باطنى خود را اظهار كنند، و در مرحله گفتار و كردار آن را نمايش دهند، و خلاصه در دنيا عمل صالح كنند، (چون عمل صالح مساوى است با تطابق گفتار و كردار با صدق باطنى).پس مراد از سؤال از صادقان از صدق آنان اين مىشود كه تكليفهاى دينى را طورى متوجه ايشان سازد، كه با مقتضاى ميثاق سازگار و منطبق باشد، تا در نتيجه آن صدق كه در بطون دلها نهفته است، در گفتار و كردار ظهور و جلوه كند.و البته معلوم است كه جاى اين ظهور دنيا است، نه آخرت، و نيز معلوم مىشود كه اخذ ميثاق در دنيا نبوده، بلكه قبل از دنيا بوده، هم چنان كه آيات" ذر" نيز بر آن دلالت دارد، و مىفهماند كه خداى تعالى قبل از آنكه انسانها را به نشاه دنيا بياورد، پيمانهايى از ايشان(1 و 2) مجموعة من التفاسير، ج 5، ص 88.