وصف دنيا از زبان امير المؤمنين (عليه السلام) در جواب مردى كه از دنيا بدگويى مى‏كرد - ترجمه تفسیر المیزان جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 16

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 359

مؤلف: اين حديث از همين آيه شريفه گرفته شده، كه ما در ذيل آن گفتيم كنايه است از مؤمن.

و در تفسير قمى در ذيل جمله" إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ" معصوم فرموده:" ختار" به معناى خداع و نيرنگ‏باز است، و در ذيل جمله" إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ" فرموده: منظور از اين وعده، وعده قيامت است «1».

وصف دنيا از زبان امير المؤمنين (عليه السلام) در جواب مردى كه از دنيا بدگويى مى‏كرد

و در كتاب ارشاد مفيد نقل كرده كه امير المؤمنين (ع) شنيد كه مردى از دنيا بدگويى مى‏كند، بدون اينكه بفهمد چه مى‏گويد، و چه بايد در باره آن بگويد پس در پاسخش مطالبى فرمود، كه از آن جمله اين است كه: دنيا جاى راستى است، براى كسى كه با دنيا صادق باشد، و جاى عافيت است براى كسى كه از دنيا چيز بفهمد، و جاى بى‏نياز كردن خويش است، براى كسى كه از آن توشه برگيرد، و نيز دنيا، مسجد انبياى خدا، و محل نزول وحى اوست، و مصلاى ملائكه، و تجارتخانه اولياى خدا است، در دنيا رحمت به چنگ آوريد، و در آن بهشت را كسب كنيد، پس اين كى است كه دنيا را مذمت مى‏كند؟ با اينكه خود دنيا ناپايدارى و جدا شدنش از اهل دنيا را اعلام مى‏كند، و به بانگ بلند از فراق و جدايى خبر مى‏دهد، و خودش خبر از مرگ خود مى‏دهد، با نمونه‏اى كه از سرور دارد بشر را به سرور آخرت تشويق مى‏كند، و با نمونه‏اى كه از بلاء دارد مردم را از بلاى آخرت بر حذر مى‏دارد، و اين ترغيب و تحذيرش را به بهترين بيان صورت مى‏دهد.

پس هان اى كسى كه دنيا را مذمت مى‏كنى، و در عين حال كه آن را فريبگر مى‏خوانى، فريب خورده اين بيان خويشى، او كى تو را فريب داده؟ آيا با بستر مرگ پدرانت؟

و قبور ايشان كه ايشان را كهنه و پوسيده كرد تو را گول زده؟ و يا با افتادن مادرانت در گودال گورها؟ تو مگر يادت نيست كه چقدر با دست خود و به مباشرت خود آنان را پرستارى و عيادت كردى، به اميد اينكه شايد بهبودى يابند، و چقدر و با چه علاقه‏اى شرح بيماريشان را براى پزشكان بيان مى‏كردى، و از آنان التماس دواء مى‏نمودى، نه آن علاقه و حرصت سودى به حال آنان بخشيد، و نه ميانجى‏گريت فائده‏اى به حالشان داشت، اين وضع كه خودت ديدى و دنيا نشان تو داد، بستر مرگ تو را به تو نشان داد، كه در آن روز نيز نه گريه‏ات به جايى مى‏رسد، و نه دوستانت سودى به حالت دارند «2».

(1) تفسير قمى، ج 2، ص 167.

(2) ارشاد مفيد، ص 157، چاپ بيروت.

/ 593