دو وجه در مورد مراد از اينكه امتحان مردم را تعليل فرمود به اينكه: تا خدا بداند چه كسانى در ادعاى ايمان صادقند و كيان كاذب
جمله" فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا ..."، تعليل مطلب قبل است، و مراد از اينكه مىفرمايد: تا خداوند بداند كه چه كسانى راست مىگويند و چه كسانى دروغ گويند، اين است كه: آثار صدق و كذب آنان به وسيله امتحان در مقام عمل ظاهر شود، چون امتحان است كه باطن انسانها را ظاهر مىكند، و لازمه اين ظهور اين است كه: آنهايى كه ايمان واقعى دارند، ايمانشان پاىبرجاتر شود، و آنها كه ايمانشان صرف ادعا است همان صرف ادعا هم باطل گردد.چون آن ثواب و سعادتى كه وعده دادهاند بر ايمان ايشان مترتب شود، بر ايمان واقعى و حقيقت ايمان مترتب مىشود، ايمانى كه آثارش در هنگام شدايد و نيز آنجا كه پاى اطاعت خدا به ميان مىآيد ظاهر مىشود، يعنى صاحب چنين ايمانى در شدايد صبر مىكند، و نيز در برابر دستورات الهى صبر نموده آنها را انجام مىدهد، و در برابر معصيتها صبر نموده و از آنها چشم مىپوشد، چنين ايمانى آن سعادت و آن ثوابها را در پى دارد، نه ايمان ادعايى.پس معلوم شد كه مراد از دانستن خدا، ظاهر شدن نشانيهاى ايمان واقعى و ادعايى است، ممكن هم هست مراد از دانستن خدا، علم فعلى خدا باشد، كه همان نفس امر خارجى است، چون كه اعمال و امورى كه از ما سرمىزند عينا يكى از مراتب علم خدا هستند، و گر نه علم ذاتى او احتياجى به امتحان ندارد. (پس معناى آيه اين مىشود كه خدا سنت امتحان را در همه اقوام و هميشه جارى مىكند، تا علم فعلى او يعنى راستها و دروغها ظهور پيدا كند).و بنا بر اين معناى آيه مورد بحث اين مىشود كه: آيا مردم پنداشتهاند كه رها مىشوند، و در بوته آزمايش قرار نمىگيرند، و هر ادعايى بكنند از ايشان پذيرفته مىشود؟ در حالى كه چنين نيست، يكى از سنتهاى ما امتحان است كه در امم قبل از ايشان نيز جريان داشت، در اين امت نيز بايد جريان يابد، تا راستگويان از دروغگويان متمايز و جدا شوند، يعنى آثار راستگويى آنان و دروغگويى اينان ظاهر شود، و در نتيجه ايمان راستگويان پا بر جاتر شده، و ادعاى صورى و دروغى اينان نيز از دلهايشان بيرون شود.حال ببينيم چرا تا كلمه" فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ" همه جا مىفرمود: ما چنين و چنان كرده و مىكنيم، و چون به اين كلمه رسيد فرمود: تا خدا بداند، با اينكه جا داشت بفرمايد: تا ما بدانيم، نكته اين التفات چيست؟بعضى «1» از مفسرين گفتهاند:" براى اين است كه آيه شريفه در مقام تهديد(1) روح المعانى، ج 20، ص 135.