دو وجه در مورد مراد از اينكه امتحان مردم را تعليل فرمود به اينكه: تا خدا بداند چه كسانى در ادعاى ايمان صادقند و كيان كاذب‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 16

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 148

دو وجه در مورد مراد از اينكه امتحان مردم را تعليل فرمود به اينكه: تا خدا بداند چه كسانى در ادعاى ايمان صادقند و كيان كاذب‏

جمله" فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا ..."، تعليل مطلب قبل است، و مراد از اينكه مى‏فرمايد: تا خداوند بداند كه چه كسانى راست مى‏گويند و چه كسانى دروغ گويند، اين است كه: آثار صدق و كذب آنان به وسيله امتحان در مقام عمل ظاهر شود، چون امتحان است كه باطن انسانها را ظاهر مى‏كند، و لازمه اين ظهور اين است كه: آنهايى كه ايمان واقعى دارند، ايمانشان پاى‏برجاتر شود، و آنها كه ايمانشان صرف ادعا است همان صرف ادعا هم باطل گردد.

چون آن ثواب و سعادتى كه وعده داده‏اند بر ايمان ايشان مترتب شود، بر ايمان واقعى و حقيقت ايمان مترتب مى‏شود، ايمانى كه آثارش در هنگام شدايد و نيز آنجا كه پاى اطاعت خدا به ميان مى‏آيد ظاهر مى‏شود، يعنى صاحب چنين ايمانى در شدايد صبر مى‏كند، و نيز در برابر دستورات الهى صبر نموده آنها را انجام مى‏دهد، و در برابر معصيت‏ها صبر نموده و از آنها چشم مى‏پوشد، چنين ايمانى آن سعادت و آن ثوابها را در پى دارد، نه ايمان ادعايى.

پس معلوم شد كه مراد از دانستن خدا، ظاهر شدن نشانيهاى ايمان واقعى و ادعايى است، ممكن هم هست مراد از دانستن خدا، علم فعلى خدا باشد، كه همان نفس امر خارجى است، چون كه اعمال و امورى كه از ما سرمى‏زند عينا يكى از مراتب علم خدا هستند، و گر نه علم ذاتى او احتياجى به امتحان ندارد. (پس معناى آيه اين مى‏شود كه خدا سنت امتحان را در همه اقوام و هميشه جارى مى‏كند، تا علم فعلى او يعنى راست‏ها و دروغها ظهور پيدا كند).

و بنا بر اين معناى آيه مورد بحث اين مى‏شود كه: آيا مردم پنداشته‏اند كه رها مى‏شوند، و در بوته آزمايش قرار نمى‏گيرند، و هر ادعايى بكنند از ايشان پذيرفته مى‏شود؟ در حالى كه چنين نيست، يكى از سنت‏هاى ما امتحان است كه در امم قبل از ايشان نيز جريان داشت، در اين امت نيز بايد جريان يابد، تا راستگويان از دروغگويان متمايز و جدا شوند، يعنى آثار راستگويى آنان و دروغگويى اينان ظاهر شود، و در نتيجه ايمان راستگويان پا بر جاتر شده، و ادعاى صورى و دروغى اينان نيز از دلهايشان بيرون شود.

حال ببينيم چرا تا كلمه" فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ" همه جا مى‏فرمود: ما چنين و چنان كرده و مى‏كنيم، و چون به اين كلمه رسيد فرمود: تا خدا بداند، با اينكه جا داشت بفرمايد: تا ما بدانيم، نكته اين التفات چيست؟

بعضى «1» از مفسرين گفته‏اند:" براى اين است كه آيه شريفه در مقام تهديد

(1) روح المعانى، ج 20، ص 135.

/ 593