" مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ... كانُوا يَعْمَلُونَ" بعد از آنكه خداى سبحان مردم را سرزنش كرد بر اينكه در امر ايمان به خدا سهلانگارند، و به خاطر بلا و اذيت مشركين از ايمان برمىگردند و مشركين را سرزنش كرد به اينكه هم چنان مؤمنين را آزار مىدهند، و از راه خدا بازمىدارند، تا به اين وسيله به خيال خود نور خدا را خاموش كنند، و خدا را بستوه آورند، و جلو خواست او را بگيرند، و نيز بعد از آنكه هر دو طايفه را در پندارشان تخطئه فرمود، اينك در اين آيات لحن كلام را برگردانيده، حق مطلب را بيان مىكند، آن حقى كه به هيچ وجه نمىشود از آن به سوى چيز ديگرى عدول نمود، و آن واجبى كه به هيچ وجه نمىشود از آن شانه خالى كرد.در اين آيات سهگانه بيان مىكند كه هر كس به خدا ايمان آورد به اين اميد كه به سوى او بازگردد، و به ديدار او نائل شود، بايد بداند كه روز ديدار او خواهد رسيد و نيز بايد بداند كه خدا گفتههايش را مىشنود، و به احوال و اعمالش دانا است، پس بايد حواس خود را جمع كند، و احتياط را از دست ندهد، و حقيقتا ايمان آورد، ايمانى كه هيچ فتنه و بلايى او را از آن برنگرداند، و هيچ آزارى از ناحيه دشمنان خدا آن را سست نكند، و بايد كه در راه خدا حقيقتا جهاد كند، و باز بايد بداند كه آن كسى كه از جهاد وى بهرهمند مىشود خود اوست، و خدا هيچ احتياجى به او ندارد، نه به ايمانش، و نه به جهادش، نه به خود او، و نه به احدى از عالميان.و باز بايد بداند كه اگر ايمان بياورد و عمل صالح كند به زودى خدا گناهانش را مىآمرزد و به اعمال خويش پاداش مىدهد، و اين دو علم اخير علم اول را تاكيد نموده، و مستوجب ملازمه او با وجوب ايمان و صبر در برابر فتنهها در راه خدا مىشوند.پس جمله" مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ" ابتداى برگشتن از لحن كلام سابق به بيان حال كسى است كه مىگويد: ايمان آوردم، و مىفهماند چنين كسى حتى اگر مختصرى هم راست بگويد ايمان مىآورد چون كه اميد دارد روزى به سوى خدا بازگردد، و آن روز قيامت است، زيرا اگر قيامتى در كار نبود دين و ايمان به كلى لغو و بيهوده مىشد. پس مراد از جمله