تمثيلى متضمن رد و ابطال پندار مشركين در باره اينكه خدا از مخلوقات خود شركايى دارد
" ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِكُمْ هَلْ لَكُمْ مِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ شُرَكاءَ فِي ما رَزَقْناكُمْ فَأَنْتُمْ فِيهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ ..."كلمه" من" در جمله" من انفسكم" براى ابتداء غايت است، يعنى خداوند براى شما مثلى زده كه از خود شما اخذ شده، و از حالات خود شما گرفته شده، آن گاه با جمله" هَلْ لَكُمْ" شروع به آن مثل مزبور شده است، و استفهام آن انكارى است و كلمه" ما" در جمله" مِنْ ما مَلَكَتْ" نوعيت را مىرساند، يعنى از نوع آنچه شما مالكيد، از قبيل بردگان و كلمه" من" در جمله" من شركاء" زيادى است، و" شركاء" مبتدا، و جمله" فَأَنْتُمْ فِيهِ سَواءٌ" تفريع بر شركت است و كلمه" انتم" خطابى است كه از طريق غلبه شامل بردگان و مالكين آنان مىشود، و جمله" تَخافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ" به اين معنا است كه: مىترسيد مملوكهاى شركاء در تصرف مال مشترك استبداد به خرج دهند، همان طور كه مىترسيد كه شركاى آزاد و مثل خودتان در مال مشترك تصرف كنند، بدون اينكه اجازه و رضايتى از شما كسب كرده باشند.و اين مثلى است كه خداى تعالى براى بطلان پندار مشركين زده، كه براى خدا شريكهايى از مخلوقات خود او گرفتهاند، و آنها را چون خدا" اله و رب" پنداشتهاند، و اين مثل را به صورت استفهام انكارى آورده، مىپرسد: آيا هيچ در بين مملوكها و غلام و كنيزهاى