نظريات و فرضيات مختلف در اين باره، از آن جمله فرضيه تطور انواع
و اما اينكه بعضى «3» گفتهاند: مراد از آدم، آدم نوعى، يعنى جنس و طبيعت انسان خارجى است، كه در همه افراد هست، نه آدم شخصى، و مراد از اينكه افراد انسان بنى آدم هستند اين است كه افراد اين نوع زياد شده چون قيود زيادى منضم به آن گشته، و داستان داخل شدن آدم در بهشت، و سپس بيرون شدنش به اغواى شيطان، و نافرمانى كردن او، يك تمثيل تخيلى است، تا بفهماند اين نوع از جانداران فى نفسه چه مكانتى دارد، و چقدر مقرب درگاه خدا است، و وقتى دنبال هواى نفس را مىگيرد، و ابليس را اطاعت مىكند، تا چه پايه پايين مىآيد.سخنى است كه با آيه سابق و ظواهر بسيارى از آيات قرآنى نمىسازد، از قبيل آيه" الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً" «4».چون اگر مراد از نفس واحد (يك تن) آدم نوعى باشد، ديگر محلى براى فرض همسر براى او باقى نمىماند، و از قبيل اين آيه است، آياتى كه مىرساند خدا او و همسرش را در بهشت داخل كرد، و آن دو با خوردن از آن درخت، خدا را نافرمانى كردند.و به هر حال بايد ببينيم منشا اين كه گفتهاند مراد، آدم نوعى است، چيست؟ اصل اين حرف ناشى از اعتقاد به قديم بودن زمين، و انواع موجودات اصلى آن، و از آن جمله انسان است، كه قهرا افراد اين انواع اصلى، از دو طرف گذشته و آينده غير متناهى خواهند بود، يعنى از ازل انسانها بودهاند، و تا ابد نيز خواهند بود، و اصول علمى اين دعوى را بطور قطع باطل مىكند.و اما اينكه بعضى گفتهاند: نسل حاضر بشر منتهى مىشود به چند تن انسان، كه هر يك داراى رنگ مخصوصى بودهاند، يكى سرخ پوست، ديگرى زرد پوست، سومى سفيد(1) من يك فرد بشر را از گل آفريدم. سوره ص، آيه 71.(2) خلقت انسان را از گل آغاز كرد. سوره سجده، آيه 8.(3) روح المعانى، ج 21، ص 123.(4) او كسى است كه شما را از يك تن خلق كرد، و همسر آن يك تن را نيز از خود او قرار داد، و از آن دو تن مردان و زنان بسيارى منتشر كرد. سوره نساء، آيه 1.