اشاره به امتحان و ابتلاء قوم مدين، عاد و ثمود و ... و گرفتار شدنشان به عذاب الهى
" وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَساكِنِهِمْ ..."در اينجا سياق را تغيير داد، تا تفننى در كلام شده باشد، لذا نخست عاد را آورد، و سپس ثمود را، هم چنان كه در آيه بعد، نخست قارون را ذكر كرده، سپس فرعون و بعد از او هامان را، به خلاف داستانهاى اممى كه قبلا ذكر فرمود، زيرا در آن داستانها نخست نام انبياى هر امتى را مىآورد، مانند: نوح، ابراهيم، لوط و شعيب، بعدا نام عاصيان آن امتها را.و دو كلمه" عاد و ثمود" در جمله مورد بحث منصوبند به فعلى تقديرى، و تقدير كلام" و اذكر عادا و ثمود- به ياد آر عاد و ثمود را" مىباشد." وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ كانُوا مُسْتَبْصِرِينَ"- زينت دادن شيطان اعمال ايشان را كنايه به استعاره است از اينكه شيطان اعمال زشتشان را مورد علاقه و محبتشان قرار داد، و علاقه به آن را در آنان تشديد كرد، و معناى اينكه فرمود: از راه بازشان داشت، اين است كه: از راه خدا كه راه فطرت است بازشان داشت، و لذا بعضى «4» از مفسرين گفتهاند:" مراد از مستبصر بودن آنان، اين است كه: قبلا بر فطرت ساده انسانى خود بودند، و ليكن در آخر شيطان آن را از ايشان بگرفت" ولى ظاهر آيه- همان طور كه در تفسير آيه" كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ" «5» نيز گفتيم- اين است كه: عهد فطرت ساده و سالم قبل از(1) مفردات راغب، ماده" رجف".(2) صيحه آنان را كه ستم كردند بگرفت، پس در ديار خود بى حركت شدند. سوره هود، آيه 94.(3) پس اگر اعراض كردند بگو من شما را از صاعقهاى بيم مىدهم كه نظير صاعقه عاد و ثمود باشد. سوره فصلت، آيه 13.(4) روح البيان، ج 6، ص 468.(5) سوره بقره، آيه 213.