داستان اجتماع قبائل مختلف عرب براى جنگ با پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و وقايع جنگ احزاب: حفر خندق و ...
در مجمع البيان آمده كه محمد بن كعب قرظى، و ديگران از تاريخنويسان گفتهاند:يكى از حوادث جنگ خندق اين بود كه عدهاى از يهوديان كه يكى از آنان سلام بن ابى الحقيق، و يكى ديگر حيى بن اخطب بود با جماعتى از بنى النضير يعنى آنهايى كه رسول خدا (ص) تبعيدشان كرده بود، به مكه رفتند، و قريش را دعوت به جنگ با رسول خدا (ص) نموده، گفتند: ما در مدينه به شما كمك مىكنيم، تا مسلمانان را مستاصل نماييم.قريش به يهوديان گفتند: شما اهل كتابيد آنهم كتاب اول" تورات"، شما بگوييد:آيا دين ما بهتر است يا دين محمد؟ گفتند البته دين شما بهتر است، و شما به حق نزديكتر از اوييد، كه آيه شريفه" أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا" «1» تا آنجا كه مىفرمايد:" وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً" در باره همين جريان نازل شد.و قريش از اين سخن يهوديان سخت خوشحال شده، و دعوت آنان را با آغوش باز استقبال نموده، براى جنگ با مسلمانان به جمع عده و عده پرداختند.آن گاه يهوديان نامبرده از مكه بيرون شده مستقيما به غطفان رفتند و مردم آنجا را نيز به جنگ با رسول خدا (ص) دعوت نمودند، و گفتند كه اگر شما بپذيريد ما نيز با شما خواهيم بود، هم چنان كه اهل مكه نيز با ما در اين باره بيعت كردند. آنان نيز دعوتشان را اجابت كردند.چيزى نگذشت كه قريش به سردارى ابو سفيان پسر حرب از مكه و غطفان بسركردگى عيينة بن حصين بن حذيفة بن بدر، در تيره فزاره، و حارث بن عوف، در قبيله بنى مرة، و مسعر بن جبلة اشجعى در جمعى از قبيله اشجع، به حركت در آمدند، و غطفان علاوه بر اين چند قبيلهاش، نامهاى به هم سوگندانى كه در بنى اسد داشتند نوشتند، و از بين آن قبيله جمعى به سركردگى طليحه به راه افتادند، چون دو قبيله اسد و غطفان هم سوگند بودند.(1) آيا نمىبينى كسانى را كه مختصر بهرهاى از علم كتاب داشتند، به جبت و طاغوت ايمان آوردند، و به كفار گفتند مذهب شما به هدايت نزديكتر از مذهب آنهايى است كه ايمان آوردند. سوره نساء، آيه 51.