موسى (عليه السلام) در اعمال خود مراقبت شديد داشته و فقط رضاى خدا را در نظر داشته است
" فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ" موسى (ع) از گفتار آن دو دختر فهميد كه واپس شدن آن دو از آب دادن گوسفندان، هم به خاطر نوعى تعفف و تحجب آن دو است و هم به خاطر ستم مردم به آن دو لذا پيش رفت و براى آنان آب كشيد، و گوسفندان ايشان را سيراب كرد." ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ"- يعنى پس از آب دادن گوسفندان برگشت به طرف سايه، تا استراحت كند، چون حرارت هوا بسيار زياد بود، آن گاه گفت:" پروردگارا من به آنچه از خير به سويم نازل كردهاى محتاجم" و بيشتر مفسرين اين دعا را حمل بر درخواست طعام كردهاند، تا سد جوعش شود، بنا بر اين بهتر آن است كه بگوييم مراد از" ما" در جمله" لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ". نيروى بدنى است، كه بتواند با آن اعمال صالح و كارهايى كه موجب رضاى خداست انجام دهد، مانند دفاع از اسرائيلى، و فرار از فرعون به قصد مدين، و آب دادن به گوسفندان شعيب، و" لام" بر سر كلمه" ما" به معناى" الى" است.و اين اظهار فقر و احتياج به نيرويى كه خدا آن را به وى نازل كرده و به افاضه خودش به وى داده، كنايه است از اظهار فقر به طعامى كه آن نيروى نازله و آن موهبت را باقى نگهدارد.از اين بيان روشن مىشود كه موسى (ع) در اعمال خود مراقبت شديدى داشته، كه هيچ عملى انجام نمىداده، و حتى ارادهاش را هم نمىكرده، مگر براى رضاى پروردگارش، و به منظور جهاد در راه او، حتى اعمال طبيعىاش را هم به اين منظور انجام مىداده، غذا را به اين منظور مىخورده كه براى جهاد، و تحصيل رضاى خدا نيرو داشته باشد.و اين نكته از سراپاى داستان او به چشم مىخورد، چون بعد از زدن قبطى بلافاصله از اينكه نيرويش صرف يارى مظلوم و كشتن ظالمى شده، به عنوان شكرگزارى فرموده:" رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ" و نيز وقتى كه از مصر بيرون آمد از در انزجار از ستم و ستمكار گفت:" رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ" و نيز وقتى كه به راه افتاد از شدت علاقه به راه حق، و ترس از انحراف از آن راه، اظهار اميدوارى كرد كه:" عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ" و باز وقتى كه گوسفندان شعيب را آب داد، و به طرف سايه رفت از در مسرت از اينكه نيرويى كه خدا به او داده، صرف در راه رضاى خدا شده، و دريغ از اينكه اين نيرو را از كف بدهد، و نخوردن غذا آن را سست كند، گفت:" رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ"، و نيز وقتى كه خود را اجير شعيب (ع) كرد و دختر او را به عقد درآورد،