استدلال بر بعث و جزا با استناد به عموميت ملك، و كمال علم خداى تعالى
" الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ..."مطلوب در اين آيه بيان بعث و جزاء است، بيانى كه ديگر جاى شكى باقى نگذارد، يعنى به حجت و برهانى اشاره كند كه خصم را ساكت نموده ديگر نتواند سخنى بگويد، و اساسى كه اين حجت بر آن بنا شده دو چيز است، اول مساله عموميت ملك خداى تعالى است نسبت به تمامى موجودات، و به تمامى جهات آنها، به طورى كه مىتواند هر رقم تصرفى در هر يك از آنها بكند، (بخلاف مالكيت ما، كه از هر جهت نيست، و نمىتوانيم مثلا چشم خود را در آوريم).ولى خدا مىتواند هر قسم تصرفى بكند، خلق كند، رزق دهد، بميراند، دو باره زنده كند، پاداش و كيفر دهد.اساس دوم برهان، كمال علم خدا است به اشياء كه علم او به اشياء از جميع جهات است، و علمش آميخته با جهل نيست، و دستخوش زوال نمىشود، چون اگر جز اين بود نمىتوانست هر كه را بخواهد اعاده خلقت دهد، و بر تمامى اعمال خير و شرش پاداش و كيفر دهد.امر اول از دو امر مزبور مورد اشاره آيه اولى سوره است، يعنى همان آيه مورد بحث، و امر دوم را آيه دوم اشاره مىكند، و از همين جا روشن مىشود، كه دو آيه اول سوره مقدمه است براى آيه سوم و چهارم.پس آيه" الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ" خدا را بر ملك عام و منبسط بر همه عالمش ثنا مىگويد، و اشاره مىكند به اينكه او مىتواند در هر چيز و به هر نحو كه بخواهد تصرف كند." وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ"- اگر حمد را اختصاص داد به ظرف آخرت، براى اين است كه جمله اولى متضمن حمد خدا در دنيا بود، چون نظام محسوس در آسمانها و زمين نظام دنيوى است، به دليل اين كه در آيه" يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ" «1» نظام آخرتى آسمانها و زمين را غير از نظام دنيوى آنها دانسته است." وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ"- اين جمله آيه را با دو نام از نامهاى كريم خدا خاتمه مىدهد، يكى حكيم، و ديگرى خبير، تا دلالت كند بر اينكه تصرف خدا در نظام دنيا، و در(1) روزى كه آسمانها و زمين به آسمانها و زمينى ديگر مبدل مىشود. سوره ابراهيم، آيه 48.