گفتارى در داستان لقمان و پارهاى از كلمات حكمت آميزش در دو فصل
1- شخصيت و داستان لقمان و حكمت داده شدنش، در روايات
فصل اول نام لقمان در كلام خداى تعالى جز در سوره لقمان نيامده، و از داستانهاى او جز آن مقدار كه در آيات" وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ ..." آمده، سخنى نرفته است، ولى در داستانهاى او و كلمات حكمت آميزش روايات بسيار مختلف رسيده، كه ما بعضى از آنها را كه با عقل و اعتبار سازگارتر است نقل مىكنيم.در كافى از بعضى راويان اماميه، و سپس بعد از حذف بقيه سند، از هشام بن حكم روايت كرده كه گفت: ابو الحسن موسى بن جعفر (ع) به من فرمود: اى هشام خداى تعالى كه فرموده:" وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ" منظور از حكمت فهم و عقل است «3».و در مجمع البيان گفته: نافع از ابن عمر روايت كرده كه گفت: از رسول خدا (ص) شنيدم مىفرمود: به حق مىگويم كه لقمان پيغمبر نبود، و ليكن بندهاى بود كه بسيار فكر مىكرد، و يقين خوبى داشت، خدا را دوست مىداشت، و خدا هم او را دوست بداشت، و به دادن حكمت به او منت نهاد.(1) الدر المنثور، ج 5، ص 166.(2) مجمع البيان، ج 8، ص 320.(3) اصول كافى، ج 1، ص 16.