اين سوره با وعدهاى از خدا آغاز شده، و آن اين است كه: به زودى امپراطورى روم كه در ايام نزول اين سوره از امپراطورى ايران شكست خورد، بعد از چند سال بر آن امپراطورى غلبه خواهد كرد، و بعد از ذكر اين وعده، منتقل مىشود به وعدهگاه اكبر كه قيامت و يوم الوعدش گويند، روزى كه تمامى افراد و اقوام در آن روز به سوى خدا بازمىگردند، آن گاه به استدلال بر مساله معاد پرداخته، سپس كلام را به آيات ربوبيت معطوف مىدارد و صفات خاصه خدا را برمىشمارد، و در آخر، سوره را با وعده نصرت به رسول گرامىاش ختم مىكند، و در فرا رسيدن اين وعده تاكيد بليغ نموده و مىفرمايد:" فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ- صبر كن كه وعده خدا حق است، و كسانى كه يقين ندارند تو را در كارت سست نسازند"، و در چند آيه قبل نيز فرموده بود:" وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ- يارى ما براى مؤمنين حقى است بر ما".پس معلوم شد كه غرض سوره وعده دادن قطعى خدا به يارى دين است، و اگر قبل از بيان اين غرض، مساله وعده غلبه روم را در چند سال بعد ذكر كرد، براى اين است كه مؤمنين وقتى ديدند كه وعده غلبه روم عملى شد، يقين كنند كه وعده ديگر خدا نيز عملى خواهد شد، و نيز يقين كنند كه وعده آمدن قيامت هم، مانند ساير وعدههايش عملى مىشود، آرى عقل هر عاقلى حكم مىكند كه وقتى خداى تعالى دو تا از وعدههايش را عملى كرد ساير وعدههايش نيز عملى مىشود، و بايد از خطرهايى كه وعده آن را مىدهد بر حذر بود.