رواياتى در ذيل آيه:" فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها ..." و بيان مراد از" فطرت"
و در تفسير قمى به سند خود از هيثم رمانى، از حضرت رضا (ع) از پدرش، از جدش، از پدرش محمد بن على (ع) روايت كرده كه در ذيل آيه" فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها" فرمود: آن فطرت عبارت است از لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه على امير المؤمنين ولى اللَّه، و توحيد تا اينجا است «5».مؤلف: اين معنا در بصائر الدرجات از امام صادق (ع) «6» و در كتاب توحيد از عبد الرحمن مولاى امام ابى جعفر (ع) از آن جناب روايت شده «7».و معناى اينكه: فرمود فطرت عبارت است از اين سه شهادت، اين است كه: هر انسانى مفطور است بر اعتراف به خدا، و به اينكه شريك ندارد، زيرا با و جدان خود در مىيابد كه به اسبابى احتياج دارد كه آن اسباب نيز سبب مىخواهند، و اين همان توحيد است و نيز مفطور به اعتراف بر نبوت نيز هست، زيرا به و جدان خود احساس مىكند كه ناقص است، و اين نقص او را نيازمند به دينى كرده كه تكميلش كند، و اين همان نبوت است، و نيز مفطور به ولايت و اعتراف به آن نيز هست، براى اينكه به و جدان خود احساس مىكند كه اگر بخواهد عمل خود را بر طبق دين تنظيم كند، جز در سايه سرپرستى و ولايت خدا نمىتواند، و فاتح اين ولايت در اسلام همان على بن ابى طالب (ص) است، البته معناى گفتار ما اين(1 و 2) اصول كافى، ج 2، ص 10 (ط اسلاميه).(3) توحيد صدوق، ص 328 (ط تهران).(4) روضه كافى، ج 8، ص 236.(5) تفسير قمى، ج 2، ص 155.(6) بصائر الدرجات،(7) توحيد صدوق، ص 329.