سوره حديد با تسبيح كردن همه موجودات آسمانى و زمينى براى خداوند عزيز حكيم آغاز مىشود، غير خدا به ملكوت خود كه باطن و حقيقت و به تعبير ديگر نفس آن است خدا را از هر چه ناروا است پاك مىداند، آن خدائى كه عزت و حكمتش از هر موجودى نمايان است، هر چيز را به جاى خود نهاده و هر چه نياز داشته به او داده است خداوندى كه ذلت شريك براى خود نخواسته و عزيز مطلق است.همان خدائى كه سلطنت آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنها و بالا و زير آنها است براى او است و مالكيت حقيقى براى او است و در غير او، اعتبارى و موقتى است.همان خدائى كه آفريدگان را آفريد، به آنها جان داد، همان خداى جان گيرنده است كه بر هر چيزى تواناست، حيات و مرگ دل نيز از او است.
سر انسان نمونهاى از قدرت بىپايان
سپس در اين كتاب درباره قدرت نامحدود خداوند سخن مىرود براى نمونه، قدرتهائى در يك وجب صورت يادآور مىشود چگونه دستگاههاى مختلف چشم براى ديدن، گوش براى شنيدن، بينى براى بوئيدن، زبان براى چشيدن و كارهاى ديگر، همچنين مغز و سلسله اعصاب، دهان و وضع قرار گرفتن دندانها و تارهاى صوتى با حنجره و صداهاى گوناگون و غيره را يادآور مىشود.آنگاه خطوط بند انگشتان و اختصاصى بودن آن مانند تارهاى صوتى را يادآور مىشود يعنى هر فردى خطهاى انگشتان دستش غير از ديگرى است مانند صدايش، لذا انگشت نگارى براى تشخيص هويت اشخاص مرسوم شده است.سپس نمونهاى از قدرت نمائى در عالم گياهان را مىخوانيد.
اول و آخر، ظاهر و باطن
در آيات خداشناسى اين سوره، اسماء حسناى پروردگار به نظر مىرسد كه خدا را به عنوان اول و آخر، ظاهر و باطن معرفى مىفرمايد با بياناتى كه هيچگونه شبههاى در ذهن خوانندگان ايجاد نشود معنى اول را كه علت العلل است مىرساند، چنانچه معنى آخر را كه مرجع و منتها است و بازگشت همه به سوى او است روشن مىنمايد.ظاهر بودن خدا را به اسماء و صفات و افعال و خلاصه تجليات حق در مظاهر وجودى بيان كرده و مىفهماند كه در عين نهايت ظهور كاملاً ذات مقدسش مخفى و بر همه پوشيده است پس به افعال و اسماء ظاهر و به حسب ذات باطن است.سپس سخن را به اول اضافى كشانيده و براى نمونه حديث ردالشمس و سخن گفتن ملكوت آفتاب را با اميرالمؤمنين (عليه السلام) بيان مىكند كه به حضرت به عنوان اول و آخر سلام كرد، يعنى اول مؤمن به خدا در اين امت و آخر كسى است كه با پيغمبر بود و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت.
آفرينش آسمانها و معانى عرش
بعد درباره آفرينش آسمانها در شش دوران سخن مىرود و مقصود از ايام كه به معنى دوران است روشن مىنمايد و عرش را به معنى تدبير امور دانسته و احتمال اينكه به معنى كهكشانهاى فعلى باشد معقول دانسته و بالاخره تمام عالم هستى را عرش خدا مىداند.الا نگاه سخن درباره معلومات نامتناهى پروردگار مىرود و در مورد آنچه از زمين بالا مىرود كه ملكوت اعمال مؤمنين را شامل مىشود و آنچه از آسمان به زير مىآيد همه مورد علم خدا است صحبت مىشود.معيت و همراه بودن خدا با بيانى شيوا و قابل درك براى همه گفته مىشود و اثر مهمى كه با توجه به اين حقيقت براى تزكيه و بهبود نفس انسانى دارد در ضمن داستان كوتاهى در توجه به دو نام خدا يا حاضر و يا ناظر بيان شده است.
مكافات و مجازات، مبدأ و معاد
سپس رشته سخن، به مسأله معاد كشانده مىشود و با بيانى رسا مىرساند كه معاد همان مبدأ است و همه از خدائيم و به خدا نيز باز مىگرديم.سپس روشن مىنمايد مكافات غير از مجازات است جزا همان پاداش مربوط به آخرت است ولى مكافات عكسالعمل و آثار وضعى و دنيوى است، هر عملى از هر كس سر مىزند يقيناً جزاى آخرتى دارد اما ممكن است مكافات دنيوى نداشته باشد.براى شاهد مطلب، داستان ابوجهل و ابن مسعود را ذكر مىنمايد، در مكه معظمه اوائل اسلام، ابوجهل سيلى محكمى به گوش ابن مسعود مىنوازد و او را مجروح مىنمايد، پس از پايان جنگ بدر ابن مسعود سر ابوجهل را مىبرد و گوشش را سوراخ كرده، كشان كشان به سوى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مىبرد، اين را مكافات گويند، اما جزاى آخرتيش سر جاى خود محفوظ است.